تهران منهای قالیباف *
مدیریت محمدباقر قالیباف در شهرداری تهران یکی از طولانیترین دورههای مدیریت در سطح کشور طی سالیان اخیر است. از اینرو بهجرأت میتوانگفت با ارزیابی این عملکرد ۱۲ساله میتوان به قضاوتی بسیار منصفانه و واقعگرایانه از شیوه مدیریت و سمتگیریهای اجرایی او رسید. زیرا مدیری که فقط دوره کوتاهی بر مسند قدرت بوده، ممکن است ادعا کند که “فرصت” برخی اقدامات اساسی را نداشتهاست.
بهراستی قالیباف طی این فرصت طولانی ۱۲ساله تهران را در چه مسیری پیش برده، و چه میراثی برای مدیران بعدی برجای گذاشتهاست؟ در پاسخ به این سؤال، مدافعان او ضمن استناد به حجم قابلتوجه پروژههای عمرانی که طی این دوره انجام شدهاست، احتمالاً براین نکته محوری تأکید خواهندکرد که او بهجای صرف وقت برای بررسی عملکرد شهردار قبلی و محکوم کردن او، به فکر خدمت بود و به جای گذشته به آینده میاندیشید.
اما منتقدان و مخالفان قالیباف به گران اداره شدن شهر اشاره میکنند. از دید آنان بیمبالاتی مالی، بیانضباطی بودجهای و بیاعتنایی به فساد نهادینهشده در تشکیلات هزینههای شهرداری را با رشد فوقالعاده مواجه ساختهاست. ازاینرو حتی اگر پروژههای اجراشده از نظر کمّی و کیفی عاری از عیب و نقص باشند که البته چنین نیست، صِرف افزایش هزینه اداره شهر و تحمیل هزینه فاقدتوجیه به شهروندان خبط و خطایی بسیار بزرگ بودهاست.
برخلاف تصور بسیاری از تحلیلگران و ناظران، داوری بین این دو ادعا چندان دشوار نیست، بهویژه امروز که در آستانه اولین سالگرد خداحافظی قالیباف با مدیریت شهری هستیم.
با عنایت به طولانی بودن دوره مسؤولیت آقای قالیباف در شهرداری تهران، اولین توقعی که از وی میرفت این بود که به وضعیت مالی این تشکیلات عظیم سروسامانی بخشد و از اتلاف منابع مالی و حیف و میل شدن دارایی شهروندان تهرانی جلوگیری کند. شفافیت حسابهای مالی، مطالبات و بدهیهای احتمالی و بهکار گرفتن تمهیداتی که در آینده هزینه اضافی به شهروندان تحمیل نشود، جزو اولین گامهای بود که باید برداشتهمیشد. اما قالیباف چنین گامی را هرگز برنداشت.
قالیباف در همان ماههای نخست مسؤولیت خود با پرونده ویژهای روبهرو شد: مبلغ ۳۵۰میلیارد تومان از منابع مالی شهرداری از طریق سازمان فرهنگی و هنری شهرداری هزینه شدهبود و اسناد و مدارک کافی در مورد این مبلغ و شیوه هزینهکرد آن موجود نبود. برخی رسانهها ادعا میکردند که این مبلغ توسط وابستگان شهردار وقت آقای احمدینژاد که بهتازگی بر صندلی ریاستجمهوری تکیه زدهبود، صرف تبلیغات انتخاباتی شدهاست. آقای قالیباف در اولین اظهارنظر رسمی درباب پرونده با بیان اینکه اسناد و مدارک برای صرف این پول وجود دارد، اما ناقص است، این پرونده را به بایگانی سپرد، و بدینترتیب معلوم نشد این مبلغ هنگفت که سهم هر شهروند تهرانی در آن معادل ۵۰هزار تومان به قیمت سال ۱۳۸۴ بودد، کجا رفتهاست. او حتی به این سؤال بدیهی پاسخ نداد که برای “چنددرصد” از این پول اسناد هزینه وجود دارد، و “چنددرصد” آن در بررسی و حسابرسی تأیید شدهاست.
این شیوه عملکرد آقای قالیباف درمورد پرونده سازمان فرهنگی و هنری گویی نشان از آغاز دورهای جدید در مدیریت کلان کشور داشت که دیگر قرار نیست شهروندان حقی در منابع مالی عمومی و پرسش از شیوه هزینهکرد آن داشتهباشند. رفتار مالی دولت نهم و دهم بهخوبی معرف این رویکرد جدید بود. اما آیا عملکرد قالیباف در شهرداری تهران هم با وجود مناقشات لفظی او با دولت وقت، در همین راستا بود؟
برای پاسخ به این سؤال بهتر است به دو مورد زیر توجه کنیم:
۱ – چندی پیش سخنگوی شورای شهر تهران از پیگیری شهرداری تهران برای وصول طلب خود از بنیاد تعاون سپاه خبر داد.(۱) بهدنبال آن روابط عمومی بنیاد تعاون نیز با تکذیب این مطلب اعلام کرد که این بنیاد هیچگونه بدهی به شهرداری تهران ندارد.(۲) بدیهی است در این یادداشت در مقام بررسی و داوری بین این دو طرف دعوی نیستیم. اما صرف صدور چنین بیانیههایی نشان میدهد که شیوه ثبت و ضبط اسناد مالی شهرداری در رابطه با یکی از بزرگترین پیمانکاران طرف قراردادش تاچه میزان غیراصولی و بهاصطلاح بیحساب و کتاب بودهاست.
توجه به این نکته که عمده قراردادهای شهرداری وقت با پیمانکاران خارج از شیوه معقول و جاافتاده برگزاری مناقصه بودهاست، بهخوبی نشان میدهد که حجم توافقات شفاهی و غیرمکتوب و عدمرعایت ترتیبات رسمی اداری برای ثبت توافقات و تعهدات تا چه میزان بوده، و چگونه عدمشفافیت را به شکل حادّ و خطرناک به این تشکیلات عظیم تحمیل کردهاست.
۲ – تیم مدیریتی جدید طی یکسال گذشته بارها به این نکته اشاره کردهاند که اطلاعات کافی درمورد املاک شهرداری و وضعیت استفاده از آنها ندارند، و باید با شیوههایی عجیب به کشف این املاک و جلوگیری از حیف و میلها بپردازند. اگر دوران تصدی آقای قالیباف کمتر از یک سال بود، میشد این خطای بزرگ را با این توجیه نادیده گرفت که فرصتی فراهم نشد. اما آیا ایشان در طول ۱۲سال هرگز به این فکر نیفتاد که اولین وظیفه یک مدیر ارشد ساماندهی اموال و داراییها و جلوگیری از “گم شدن” احتمالی برخی از این اقلام است؟ آیا او حتی یکبار از زیردستان خود درباره فهرست املاک و مستغلات شهرداری و شیوه اداره این املاک سؤال نکرد که متوجه این کاستی شگرف بشود؟! ظاهراً در همین ایام وقت ایشان صرف بررسی میزان نارضایتی مردم امریکا از دولتشان و درصد کودکان نامشروع در جوامع غربی میشد.
گفتنی است در آخرین ماههای سال ۱۳۹۵ که آقای قالیباف خود را برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری آماده میکرد، روزنامه همشهری که با پول مردم تهران منتشر میشود و ظاهراً در آن ایام به جای خدمت به شهروندان مظلوم تهرانی، مأموریت ریختن آتش تهیه در میدان کارزار تبلیغاتی را به نفع آقای قالبیاف برعهده داشت، هرروز به بهانهای به عدماهتمام دستگاههای دولتی به اجرای قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات میپرداخت، آنهم در شرایطی که خود تشکیلات شهرداری با هدایت آقای قالیباف شاگرد اول این ماده امتحانی بود!(۳)
تعمق در همین دو نکته برای رسیدن به باور کفایت میکند که حق با منتقدان قالیباف است. به باور نگارنده شیوه مدیریت ۱۲ساله آقای قالیباف بر شهرداری تهران و شیوه مدیریت ۸ساله آقای احمدینژاد بر دولت با وجود تفاوتهای بارز، شباهتهای چشمگیری هم دارند که شاهبیت آنها، بیاعتنایی به خواست و اراده صاحبان حق در شیوه هزینهکرد منابع مالی، پاسخگو نبودن به مردم و نمایندگان آنها، و صرف منابع مالی متعلق به مردم در مسیر اهداف سیاسی شخصی است.
————————————
* – این یادداشت با قدری تلخیص در روزنامه شرق شماره یکشنبه ۴ – ۶ – ۹۷ به چاپ رسیدهاست.
۱ – مراجعه کنید به:
شهرداری پیگیر وصول طلب خود از بنیاد تعاون سپاه است
۲ – مراجعه کنید به:
بنیاد تعاون سپاه بدهی به شهرداری تهران را تکذیب کرد
۳ – برای نمونه مراجعه کنید به صفحه اول روزنامه همشهری ۱۰ – ۲ – ۹۶:
دسترسی مردم به اطلاعات همچنان محدود است
دستهها: رانتخواری و فساد, شهر، زمین و مسکن