سیل، سلبریتیها و مدیریت ایرانی *
بهدنبال وقوع زلزله در استان کرمانشاه در پاییز سال ۹۶ و شور و هیجان مردمی برای کمک به هموطنان زلزلهزده، برخی چهرههای شناختهشده اعم از هنرمندان، ورزشکاران و دانشگاهیان با اعلام شماره حساب به جمعآوری کمکهای نقدی به آسیبدیدگان پرداختند، که با استقبال دور از انتظار مردم همراه بود. این ماجرا ازیکسو نشاندهنده همبستگی ملی ایرانیان و “تن واحد” بودن این ملت بزرگ بود، و از سوی دیگر ظرفیت قابلتوجه “سلبریتیها” را مشخص کرد.
اما در قدم بعد مسدود شدن این حسابهای بانکی و انعکاس رسانهای این اقدام موجب انتشار شایعات فراوانی در این باره شد: از اتهام به سلبریتیها که گویا از اعتماد مردم به خودشان قصد سوء استفاده دارند، تا اتهام به برخی مسؤولان که به دلیل اعتماد گسترده مردم به سلبریتیها نسبت به آنان حسادت میورزند. گذشت زمان هم این ابهامات را رفع نکرد، و تقابل بین دو طرف بهصورت کجدار و مریز ادامه یافت.
اما در روزهای اخیر و بهدنبال وقوع حادثه دردناک جاری شدن سیل در برخی مناطق کشور و خسارت گسترده به هموطنان، قبل از هرگونه اقدام از طرف سلبریتیها، مقامات مسؤول اعلام کردند که هرکسی قصد جمعآوری کمک دارد، باید از قبل مجوز بگیرد.
همین مسأله یکبار دیگر این سؤال را مطرح ساخت که با پدیده سلبریتیها و فعالیتشان در عرصههای اجتماعی چگونه باید برخورد شود؟
اگر پای صحبت برخی مقامات مسؤول که از مسدود کردن حساب سلبریتیها دفاع میکنند، بنشینیم، آنان حداکثر به دو نکته در دفاع از نظر خود متوسل خواهندشد:
۱ – با فعال شدن سلبریتیها در میدان گردآوری کمک، ممکن است افراد فرصتطلب از اعتماد مردم سوء استفاده کنند. پس بهتر است همه کمکهای مردمی به حساب نهادهای رسمی مربوط واریز شود. سلبریتیها هم اگر میخواهند کار خیری انجام بدهند، هم خودشان به این سازمانها کمک بکنند، و هم مردم را به این کار دعوت کنند. همچنین اگر پولی به حسابشان واریز میشود، به این سازمانها تحویل بدهند. در همین راستا در سال ۹۶ از صادق زیباکلام خواستهشد تا وجوه واریزی به حسابش را به نهادهای مسؤول تحویل بدهد.
۲ – حضور و فعالیت سلبریتیها موجب گسترش دوبارهکاری میشود، و بهتر است کار به نهادهای رسمی سپردهشود تا به صورت متمرکز کارشان را انجام بدهند.
اما طرفداران و حامیان حضور سلبریتیها چه میگویند؟ حداقل موارد دفاعیات آنان بهقرار زیر است:
۱ – مثل همهجای دنیا، در کشور ما هم مردم به سلبریتیها اعتماد میکنند و با دعوت آنان وارد میدان میشوند. پس باید از این ظرفیت عظیم اجتماعی استفاده کرد. حجم قابلتوجه مبالغ واریزی به حسابهای اعلامشده، بهترین شاهد این مدعاست.
۲ – منع سلبریتیها و ملزم ساختن آنان به واریز مبالغ جمعآوریشده به حساب سازمانهای ذیربط، بهنوعی محدود ساختن حق انتخاب مردم است: یا کمک نکنید، یا به سازمانهای رسمی مسؤول اعتماد کنید. درست مثل اینکه در یک رقابت انتخاباتی، همه داوطلبها غیر از یک نفر را رد صلاحیت بکنیم، و انتظار داشتهباشیم مردم با شور و شوق وصفناپذیر پای صندوقهای رأی بیایند. به بیان دیگر، این منع باعث خواهدشد افرادی که به هر دلیل موجه یا ناموجه علاقهای به کمک به فلان سازمان ندارند، از کمک کردن منصرف بشوند.
۳ – منع سلبریتیها با هر توجیهی که انجام شود، به شایعه “حسادت” قوت خواهدبخشید و اعتماد مردم به نهادهای رسمی را تضعیف خواهدکرد. همانگونه که سالها پیش به دنبال حادثه دردناک فوت مشکوک جهانپهلوان تختی، مردم خیلی سریع این تحلیل را پذیرفتند که چون محبوبیت غلامرضا تختی از محبوبیت غلامرضا پهلوی برادر شاه سابق بیشتر بود، دربار از سر حسادت تصمیم به حذف او گرفت. حداقل اثر منفی چنین منعی این خواهدبود که گروهی از شهروندان بهحق یا بهناحق باور کنند که مسؤولان حاضر به افزایش درجه شفافیت در سطح جامعه نیستند، و چون با فعالیت سلبریتیها معلوم میشود که محبوبیت فرد الف از فرد ب بیشتر است، مانع حضور فرد الف میشوند.
حال سؤالی که پیش میآید این است: بهراستی تصمیم به منع جمعآوری کمک توسط سلبریتیها و بستن حساب افرادی چون خانم نرگس کلباسی تا چه میزان خردمندانه و دوراندیشانه است؟ آیا این اقدام تبدیل فرصت به تهدید است یا تبدیل تهدید به فرصت؟
اگر مسؤولان تصمیمگیرنده نگران سوء استفاده برخی فرصتطلبان هستند، بهترین راه رفع نگرانی بستن حساب نیست. آنان میتوانند بیسروصدا به فعالان مربوط اعلام کنند که کلیه فعالیتهای مالی آنان زیر ذرهبین است و باید گزارش جامع از گردش مالی خود ارائه کنند. همچنین بعد از اتمام دوره جمعآوری و کمکرسانی، آنان میتوانند با سربلندی به شهروندان و ولینعمتان خود گزارش بدهند که اجازه ندادهاند از اعتماد آنان سوء استفاده بشود. به بیان دیگر، در زمانی که مردم راحت و آسوده در خواب بودند، آنان بیدار بودند و حواسشان به همهجا و همهکس بود.
آنان با این تدبیر ساده ازیکسو میتوانستند جلو هرگونه سوء استفاده و بازی احتمالی با عواطف و احساسات مردم را بگیرند، و از سوی دیگر ضمن بهرهگیری از ظرفیت سلبریتیها برای تشویق مردم به کار خیر، حکومت را در معرض اتهام خندهدار “حسادت به سلبریتیها” قرار ندهند، و این برگ برنده را از دست رسانههای ضدایرانی بگیرند. اما آنان ترجیح دادند، جلوه خاصی از هنر مدیریت ایرانی را به رخ بکشند: هنر تبدیل فرصت به تهدید.
بهراستی چه میتوان گفت جز این شعر حکیمانه سعدی:
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است، شکایت کجا بریم؟
—————————
* – این یادداشت در روزنامه عصر اقتصاد شماره دوشنبه ۱۹ – ۱ – ۹۸ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: مدیریت و شایستهسالاری, یککمی سیاسی