دالتون ترامبو و زندگی دشوار قربانیان سانسور
فیلم Trumbo محصول سال ۲۰۱۵ است و سه دهه پایانی زندگی دالتون ترامبو فیلمنامهنویس برجسته هالیوود را به تصویر کشیدهاست.
دالتون ترامبو (۱۹۷۶ – ۱۹۰۶) در سنین جوانی مجذوب مکتب کمونیسم شد. البته او در این جریان تنها نبود. بهدنبال بروز بحران بزرگ در اقتصاد امریکا که از اواخر سال ۱۹۲۹ آغاز شد، گروهی از روشنفکران جامعه امریکا با ملاحظه شرایط دشوار رکود اقتصادی دهه ۱۹۳۰ به کمونیسم گرویدند. در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم و آغاز رقابت بین دو اردوگاه سرمایهداری و کمونیسم، طرفداران تفکر کمونیسم در امریکا بهتدریج تحت فشار قرار گرفتند.
در سال ۱۹۴۷ ترامبو و گروهی از دستاندرکاران سرشناس هالیوود که به گروه دهنفره هالیوود (Hollywood Ten) معروف بودند، به کمیته تحقیق کنگره امریکا احضار شدند. او به خاطر نوشتههایش با اتهام طرفداری از روسیه که در آن ایام اتهام بزرگی محسوب میشد، روبهرو بود. او در یادداشتی در یکی از نشریات آن ایام رفتار امریکا در عرصه گسترش امکانات نظامی در مرزهای روسیه را عامل تحریک این کشور به مسابقه تسلیحاتی دانستهبود. درنهایت ترامبو به زندان محکوم شد، و او و گروهی از دوستانش در لیست سیاه هالیوود قرار گرفتند، و هیچ فیلمسازی مجاز نبود با آنان همکاری کند.
بهویژه بعد از دستیابی روسها به سلاح اتمی و انجام اولین آزمایش هستهای در سال ۱۹۴۹، این فشار بهشدت افزایش یافت، و درنهایت با اقدامات سناتور یوجین مککارتی برخورد با کمونیستها به اوج رسید. مککارتی معتقد بود کمونیستها بهعنوان جاسوسان روسیه همهجا نفوذ کردهاند و قصد به زانو درآوردن امریکا را دارند.
کمپانیهای هالیوود حاضر نبودند با ترامبو همکاری کنند. او مجبور شد آثارش را با نام مستعار یا با نام همکارانش که هنوز اسمشان وارد لیست سیاه نشدهبود، روانه بازار کند. فیلمنامه Roman Holiday با امضای یکی از دوستان صمیمی ترامبو عرضه شد و جایزه اسکار بهترین فیلمنامه را در سال ۱۹۵۳ دریافت کرد. همچنین چندی بعد فیلمنامه دیگری با عنوان The Brave One که با نام مستعار رابرت ریچ ارائه شدهبود، نیز جایزه اسکار را برد.
سایه سنگین سانسور باعث شد ترامبو فیلمنامههایش را با دستمزدی بسیار کمتر از واقع در اختیار تنها فیلمسازانی که حاضر به همکاری با او بودند، قرار بدهد. تشکل سینماگرهای تندرو از تمام توان خود برای حذف و سانسور ترامبو استفاده کردند و با تهدید دستاندرکاران هالیوود مانع حضور مستقیم او در صنعت سینما شدند.
در دهه ۶۰ با اکران فیلم اسپارتاکوس که فیلمنامهاش توسط ترامبو بازنویسی شدهبود، مقدمات تضعیف جریان سانسور فراهم شد. کرگ داگلاس بازیگر و فیلمساز مشهور دل به دریا زد و بعد از سالها نام ترامبو را بهعنوان نویسنده فیلمنامه در تیتراژ فیلم ذکر کرد. همچنین حضور رئیس جمهور دموکرات جان کندی در مراسم اکران این فیلم و تقدیر او از این اثر، به این روند کمک کرد. بدینترتیب با همت افرادی چون کرک داگلاس و اتو پرمینجر کارگردان مشهور عاقبت دیوار بلند سانسور درهم شکست، و درنهایت ترامبو با موفقیت به صحنه بازگشت.
فیلم دوران سخت سانسور و دشواریهایی که برای ترامبو و دوستانش ایجاد شدهاست را بهخوبی به تصویر میکشد.
یک صحنه دیدنی فیلم گفتگوی دخترک نوجوان با پدرش است:
دختر: آیا تو یک کمونیستی؟
ترامبو: بله.
دختر: آیا من هم یک کمونیستم؟
ترامبو: خب! بگذار یک آزمونی انجام بدیم. مامان غذای موردعلاقه تورو درست کرده. اما در مدرسه میبینی یک نفر غذا نداره. چکار میکنی؟
دختر: خب! غذامو باهاش تقسیم میکنم.
ترامبو: یعنی بهش نمیگی بره کار بکنه، یا وام بگیره؟ یا بهش بیاعتنایی نمیکنی؟
دختر: نه.
ترامبو: پس تو یه کمونیست کوچولویی!
در صحنهای دیگر ترامبو در زندان با قاضیی که محاکمهاش کرده، و اینک خود به دلیل تخلف مالی زندانی شده، روبهرو میشود:
قاضی سابق: خب! الان هردومون توی زندان هستیم.
ترامبو: بله. با این تفاوت که تو اقلاً جرمی مرتکب شدهای!
در صحنهای دیگر نماینده اتحادیه سینماگران در دیدار فرانک کینگ که در تشکیلات سینمائیاش به ترامبو پناه داده، از او میخواهد ترامبو را اخراج کند، وگرنه آنها روزنامهها را برعلیه او میشورانند و کسبوکارش را کساد میکنند. فرانک کینگ با خشونت او را از دفترش بیرون میکند و سرش داد میزند که مشتریهای من اصلاً روزنامه نمیخوانند که تو بتوانی آنها را علیه من بشورانی! ترامبو در شرایط محاصره اقتصادی ناگزیر از همکاری با استودیویی درجه پایین است، زیرا بقیه جرأت استفاده از او را ندارند.
باز در صحنهای دیگر ترامبو در یک مصاحبه تلویزیونی برای اولینبار اعلام میکند که فیلمنامههای تقدیرشده متعلق به اوست. سران تشکیلات سینماگران طرفدار سانسور با ناراحتی و تأسف مصاحبه را تماشا میکنند. ترامبو ضربهای سهمگین به تشکیلات سانسورچیان مینوازد:
آنها خودشان برای صنعت سینما چه کردند؟ گرد هم آمدند که مثلاً عوامل دشمن را شناسایی کنند. توطئه کمونیستها را خنثی کنند. قوانین لازم را پیشنهاد کنند. هزاران ساعت و میلیونها دلار بودجه هدر دادند. چند عامل دشمن را شناسایی کردند؟ هیچ. چند توطئه خنثی کردند؟ هیچ. چند قانون نوشتند؟ هیچ. تنها کاری که کردند، گرفتن حق امرار معاش مردم بود. در مقابل من دو تا اسکار گرفتم. البته من برای این تندیس کوچک ارزشی قائل نیستم زیرا به خون دوستان من آغشته شده.
اما صحنه بسیار درخور تأمل فیلم سخنرانی پایانی ترامبو در مراسم دریافت جایزه در جمع سینماگران است. ترامبوی پیر با صدایی لرزان و بعضی نهفته در گلو میگوید:
“دوران سانسور دوران سختی بود که همه را گرفتار و مجبور به انجام کارهایی یا گفتن مطالبی کرد. افراد زیادی خانههایشان را از دست دادند. خانوادهها از هم پاشید و حتی افرادی جانشان را از دست دادند. اما امروز که با بازگشت به گذشته به آن دوران نگاه میکنم، لازم نمیبینم دنبال قهرمان یا ضدقهرمان بگردم. سانسور فقط قربانی داشت. هرکدام از ما مجبور به انجام کارهایی یا گفتن مطالبی شدیم که نمیخواستیم. فقط برای این که آسیب نبینیم. … قصد ندارم کسی را برنجانم. میخواهم این رنج را درمان کنم. و مرهمی بر این زخم کهنه بگذارم. زخمی که سالهاست به همدیگر وارد کردیم و بخش اعظمش نصیب خودمان شد.”
چند سال بعد از این ماجرا، نلسن ماندلا رهبر سیاهپوستان افریقای جنوبی بعد از ۲۷ سال زندان آزاد شد و درنهایت قدرت را در کشورش در دست گرفت. او در برخورد با ماجرای تبعیض نژادی و تحمیل زندگی دشوار به سیاهان، همگان را به فراموش کردن گذشته و اندیشیدن به آینده فراخواند، و وظیفه خود را گذاشتن مرهمی بر این زخم جانکاه دانست. شاید ماجرای حذف و بازگشت ترامبو و سخنرانی او جزو اتفاقاتی باشد که در شکلگیری این باور در ذهن ماندلا مؤثر بودند. همچنین بیتردید سازندگان و بازیگران فیلم در سال ۲۰۱۵ نیز متأثر از درسهای ماندلا بودند که توانستهاند صحنه سخنرانی ترامبو را این چنین تأثیرگذار خلق کنند.
همانگونه که ترامبو در سخنرانی خود تلویحاً اشاره میکند، دوران سانسور باعث شد مردمان در چند دسته جای بگیرند:
سانسورچیها با سردستگی هدا هاپر، جان وین و بازیگران درجه چندمی چون امثال رونالد ریگان در طول دوران سانسور دردسر فراوان آفریدند، و زخمی بر تن صنعت سینما و سینماگرانی که همفکرشان نبودند، نواختند. اما عاقبت بعد از تحمیل هزینه گزاف به جامعه، ناگزیر از خالی کردن میدان شدند.
قربانیان سانسور سختیهای فراوانی تحمل کردند. بسیاری شغلشان را از دست دادند، زندگیشان مختل شد، و لطمات جبرانناپذیری تحمل کردند. ترامبو هم ناگزیر شد برای تأمین مخارج زندگی خانوادهاش با یک تشکیلات سینمایی درجه چندم همکاری کند و فیلمنامههایش را با یکدهم قیمت واقعیشان عرضه کند، و مهمتر از آن بهجای خلق آثار ماندگار، آثاری مطلوب تنها مشتری موجود خلق کند.
چهرههای شجاع سینما مانند کرگ داگلاس و اتو پرمینجر با دل به دریا زدن و حمایت از قربانیان سانسور، به درهم شکستن دیوار سانسور و بیاعتباری لیست سیاه کمک بزرگی کردند.
سینماگرانی چون برادران کینگ هرچند به ترامبو پناه دادند و بدینترتیب در فروریختن دیوار سانسور نقش مهمی داشتند، اما از بابت این معامله سود سرشاری هم نصیبشان شد. آنان ترامبو را با کمترین دستمزد ممکن استخدام کردند، و درنتیجه تشکیلات سینمایی درجهدوم آنها توانست فیلمی بسازد که برنده جایزه اسکار شود.
سینماگرانی چون ادوارد جی رابینسون همرزم سابق قربانیان سانسور بودند. اما در میانه راه برای حفظ موقعیت شغلی خود مجبور به دست برداشتن از آرمانها و اعتراف برعلیه دوستانشان شدند. با شکست سانسورچیها، این گروه شرمسارانه خود را سرزنش میکردند که چرا بیشتر مقاومت به خرج نداده، و از دوستانشان حمایت نکردند. ترامبو آنان را نیز قربانیان سانسور میداند که به انجام اعمال یا گفتن سخنانی وادار شدهاند که واقعاً خواسته خودشان نبود.
صنعت سینما برای بیش از دو دهه از بالندگی و شکوفایی محروم شد. زیرا توان سینماگران بهجای خلاقیت هنری صرف هدفی دیگر شد: تلاش برای حذف نشدن.
دوستداران صنعت سینما از تماشای آثار ارزشمند و خلاقانه محروم شدند. زیرا سینماگران خلاق و توانمند نمیتوانستند آزادانه فعالیت کنند، و ناگزیر از خلق آثار درجه دوم بودند. ترامبو در همین دوره سانسور دو جایزه اسکار برد، او میتوانست آثار بهمراتب بیشتری در همین سطح خلق کند. اما ناگزیر از همکاری با تشکیلاتی درجه پایین بود که به قول بنیانگذارش، مشتریانش سواد روزنامه خواندن نداشتند.
اینک بیش از پنج دهه از درهم ریختن سانسور و به تاریخ پیوستن لیست سیاه هالیوود میگذرد. اجل هدا هاپر را مهلت نداد که آنقدر زنده بماند تا شاهد بازگشت پیروزمندانه ترامبو و برگزاری مراسم تجلیل از او باشد. اما جان وین و سانسورچیهای دیگر شاهد این بازگشت بودند و به بیفایده بودن تلاش سرسختانه و پرهزینه خود پیبردند.
فیلم Trumbo فیلمی دیدنی است. اما فقط تصویری محدود از یک ماجرای قابلتأمل را در خود جای دادهاست. بیتردید زندگی دالتون ترامبو و ماجرای لیست سیاه هالیوود جذابتر از آن است که در آینده فیلمسازان دیگری را نیز مجذوب خود نکند. شاید آنان بتوانند با پرداختن به زوایای تاریک و مبهم پرونده سانسور و دستآورد اجتماعی و فرهنگی آن، آثاری قویتر و پرمحتواتر از این فیلم دیدنی و پرمحتوا خلق کنند.
امروزه رشد فنآوری و تسهیل ارتباطات بین جوامع انسانی شرایطی را فراهم کرده که شهروندان در همه جای دنیا با سرعتی باورنکردنی در جریان آخرین اخبار و اطلاعات قرار میگیرند، وضعیتی که چندان مطلوب برخی قدرتمندان در اطراف و اکناف کره خاکی نیست. آنان با انگیزههایی متفاوت ترجیح میدهند شهروندان فقط بخش گزینششدهای از اخبار و اطلاعات را دریافت کنند. سانسور و حذف بخشی از صورت مسأله هنوز در بسیاری از جوامع بشری طرفداران خود را دارد. اما مروری بر تاریخ و کارنامه سانسورچیان که چیزی جز هزینه و اتلاف منابع نصیب جامعه بشری نکردهاند، بهتدریج همگان را به بیفایده بودن سیاستهایی چون سانسور و تحریم و لیست سیاه باورمند خواهدساخت.
——————————-
* – این یادداشت در سایت دیدارنیوز منتشر شدهاست.
دستهها: فیلم، رمان و ادبیات, یککمی سیاسی