قراردادهای میلیاردی و شهروندان عادی

اخیراً قائم‌مقام حزب مؤتلفه در مصاحبه‌ای با سایت عصر ایران در باب شرایط معیشتی مردم گفته‌است: “با نگاهی به شرایطی که مردم تجربه‌ می‌کنند، می‌توان‌گفت اوضاع آنقدر‌ها هم که گفته‌می‌شود، بد نیست. باید گفت که بخشی از مردم درگیری‌های مالی دارند و بقیه در رفاه هستند،و با کمترین دغدغه ممکن زندگی می‌کنند. شما اگر توجهی جدی به اتفاقات بیاندازید، می‌بینید که هر روز قراردادهای میلیاردی رد و بدل می‌شود که نشانگر رفاه مردم است.” (۱)
اگر ایشان توضیح بیشتری می‌دادند، بهتر می‌توانستیم در باب نگاه ایشان و همفکرانشان به شرایط اقتصادی امروز کشور قضاوت کنیم. اما همین پاسخ کوتاه هم تصویر روشنی به دست می‌دهد.
به نظر ایشان ابعاد مشکلات معیشتی مردم چندان قابل‌توجه نیست. قراردادهای میلیاردی بسته می‌شود، و مردم در رفاه هستند. به نظر ایشان مسأله به حدی روشن است که نیاز به ارائه آمار و ارقام نیست و با بیانی کلی و استناد به وجود قراردادهای میلیاردی می‌توان از کنار آن گذشت.
ای‌کاش تصویری که ایشان از وضع معیشت مردم ارائه می‌کنند، واقعیت داشت. اما متأسفانه گشت‌وگذاری کوتاه در جامعه و مرور اطلاعات و داده‌های آماری در دسترس، خلاف این گفته‌ها را نشان می‌دهد.
از دید ایشان فقط بخشی از مردم درگیری مالی دارند، و بقیه در رفاه هستند. باید پرسید این “بخشی” شامل چنددرصد از جامعه می‌شود و منظور از “درگیری مالی” یا در اصل مشکلات مالی چیست. این گروه کوچک از جامعه آیا مشکلشان در حد محرومیت از سفر تفریحی به خارج است، یا امکان برگزاری مراسم عروسی پرخرج برای فرزندانشان ندارند، یا از پس پرداخت اجاره ماهیانه منزل مسکونی‌شان برنمی‌آیند؟
برای رمزگشایی از این قضیه باید نگاهی به آمار و ارقام مربوط بیندازیم. خوشبختانه دانش اقتصادی در این باب کار ما را راحت کرده‌است و به‌جای استفاده از تعابیر کلی می‌توانیم از مفهوم کمی و قابل‌اندازه‌گیری خط فقر استفاده کنیم. به عبارت دیگر باید ببینیم آن بخش از جامعه که زیر خط فقر هستند، چه شرایطی دارند.
براساس اطلاعات موجود، خط فقر در سال ۱۳۸۹ برای خانوارهای شهری، درآمد ماهانه ۹۴۶هزار تومان بوده‌است. (۲)
هرچند این رقم برای زمان حال محاسبه نشده و یا اگر هم شده‌باشد، رسماً اعلام نشده‌است، اما با درنظر گرفتن تورم، می‌توان برآوردی در سطح ۱٫۳ تا ۱٫۴میلیون تومان را ارائه کرد. حال سؤال این است که چنددرصد خانوارهای شهری در کشور ما درآمدی بالای ۱٫۴میلیون تومان در ماه دارند؟ البته باید توجه داشت صرف داشتن درآمدی بالای خط فقر برای این که به قول آقای بادامچیان فردی بتواند “بدون کمترین دغدغه” زندگی کند، کافی نیست.
به گفته یکی از اعضای هیأت‌مدیره شورای اسلامی کار استان تهران، درحال‌حاضر هفتاددرصد کارگران زیر خط فقر زندگی می‌کنند. (۳)
متأسفانه در چند سال اخیر، داده‌های آماری در باب بیکاری، نرخ تورم، خط فقر و … به نحو مطلوبی در دسترس تحلیلگران قرار نمی‌گیرد و نمی‌توان به تصویر شفاف‌تری از اوضاع دست یافت. اما همین اطلاعات مختصری که در دسترس است، نشان می‌دهد که تصویر ارائه شده از طرف آقای بادامچیان بسیار خلاف واقع است.
نکته جالب این است که ایشان ردوبدل شدن قراردادهای میلیاردی در اقتصاد امروز کشور را دلیلی بر رفاه مردم می‌داند. من منکر وجود چنین قراردادهایی نیستم. درواقع چندی قبل در نوشته‌ای با عنوان “سرزمین میلیاردرها” بر این ادعا صحه گذاشته‌ام که اینک در کشور ما گروه قابل‌توجهی کلان‌سرمایه‌دار در عرصه تجارت زمین و املاک فعالیت می‌کنند. اما وجود این کلان‌سرمایه‌داران چه ربطی به بقیه مردم یا به بیان دقیق‌تر شهروندان عادی دارد؟ چنددرصد مردم با قراردادهای میلیاردی موردادعای ایشان سروکار دارند؟
ای‌کاش آقای بادامچیان سری به چند بنگاه معاملات ملکی می‌زدند تا ببینند مدیر بنگاه چگونه با بازی با الفاظ و بدون این که دل زوج محترم متقاضی اجاره یک آپارتمان ۳۵ متری را بشکند، سعی می‌کند به آن‌ها بفهماند که با پول آن‌ها حتی یک مرغدانی هم نمی‌شود اجاره کرد. ای‌کاش ایشان تصوری از دل‌نگرانی یک پدر یا مادر که فرزند جوانشان به زودی فارغ‌التحصیل شده و وارد بازار کار خواهدشد، داشتند که بدانند بدون داشتن یک فامیل و دوست معتبر چگونه می‌توان شغلی برای این جوان دست‌وپا کرد. ای‌کاش ایشان با یک محاسبه سرانگشتی این واقعیت عریان و تلخ را درمی‌یافت که همین جوان درس‌خوانده و باسواد جامعه ما، اگر حقوق سال اول اشتغالش را یکجا و در اول اشتغالش بگیرد، می‌تواند با این پول فقط دو مترمربع آپارتمان در مناطق متوسط شهر تهران بخرد! ای‌کاش ایشان قدری بیشتر در متن جامعه گشت‌وگذار می‌کرد تا تصور واقع‌بینانه‌تری از ابعاد فقر در جامعه‌مان داشته‌باشد.
نمی‌دانم چرا در اینجا ناخودآگاه یاد دیالوگ ویژه‌ای از فیلم آژانس شیشه‌ای ساخته آقای حاتمی‌کیا می‌افتم: حاج‌کاظم (با بازی آقای پرویز پرستویی) رو به حاضران در آژانس کرده و با تأثر می‌پرسد: شما هیچ می‌دانید این که یک گردان بره خط مقدم و گروهان برگرده، یعنی چی؟ یک گروهان بره خط و دسته برگرده، یعنی چی؟ یا یک دسته بره خط و نفر برگرده، یعنی چی؟
درواقع حق با حاج‌کاظم بود، اگر کسی خوف و رجای شب عملیات را تجربه نکرده‌باشد، احساس حاج‌کاظم‌ها را درک نمی‌کند. کسی هم که با فقرای جامعه سروکار نداشته‌باشد، نمی‌تواند تجسمی درست از فقر و فلاکت مردم داشته‌باشد.
من نمی‌دانم آقای بادامچیان به چه آماری دسترسی دارند و یا این که نمونه‌ای از جامعه آماری که مورد‌مطالعه ایشان بوده‌است، چه شرایط مالی و چه سطحی از رفاه را دارند که ایشان را به این نتیجه رسانده‌است که می‌گوید آن‌ها با کمترین دغدغه زندگی می‌کنند. ای کاش ایشان حداقل یک بار پای صحبت کسی که در رفت‌وآمد روزانه‌اش از اتوبوس یا مترو استفاده می‌کند، می‌نشست تا ببیند ساعتی منتظر اتوبوس ماندن برای صرفه‌جویی به اندازه یک کرایه تاکسی، چگونه و چرا اتفاق می‌افتد، یا به بیان خودمانی‌تر چه مزه‌ای دارد. (۴)
ایشان در مصاحبه‌شان به نکات دیگری هم فراتر از وضع معیشت مردم پرداخته‌اند که موضوع بحث من نیست.
– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
۱ – مراجعه کنید به:
فقط بخش کمی از مردم مشکل مالی دارند
۲ – مراجعه کنید به:
درآمد ماهانه کمتر از ۹۴۶ هزار تومان زیر خط فقر به‌حساب می‌آید
۳ – مراجعه کنید به:
۷۰درصد از کارگران زیر خط فقر زندگی می‌کنند
۴ – ظاهراً این داستان قدیمی نشان‌دهنده وضعیت آقای بادامچیان و جامعه امروز ماست:
دخترکی دانش‌آموز از خانواده ارباب بنابود انشائی در مورد فقر و فقرا بنویسد. او نوشت: روزی ما فقیر بودیم، پدرم فقیر بود، مادرم فقیر بود، من فقیر بودم، راننده‌مان فقیر بود، نوکرمان فقیر بود، کلفتمان فقیر بود، آشپزمان فقیر بود، حتی باغبانمان هم فقیر بود!

guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.