از فساد ساختمانی تا ساختمان فساد *

با فروریختن ساختمان متروپل شهر مظلوم آبادان داغدار شد و اندوهی سهمگین بر سینه ملت ایران نشست. ماجرای متروپل را نمی‌توان یک پرونده ساده در سطح فروریختن یک ساختمان و کشته و مجروح شدن ده‌ها نفر و داغدار شدن جمعی از هموطنان تلقی کرد. این پرونده فقط یک تخلف ساختمانی و بی‌مبالاتی سازنده یا ضعف سیستم نظارت فنی و مدیریت شهری نیست. همچنین خسارت این اتفاق فقط از بین رفتن جان و مال گروهی از هموطنانمان نیست.

فاجعه متروپل محصول سال‌ها بی‌اعتنایی به ضعف‌ها، ناکارآمدی‌ها و کژکارکردی‌های نظام ناسالم اداری و به بیان دقیق‌تر نادیده گرفتن سرطان فساد و بی‌توجهی به گسترش ابعاد بیماری است. با نگاهی اجمالی به پرونده می‌توان نکات بسیار قابل‌تأملی را در باب آن مطرح ساخت، که در زیر به چند مورد اشاره می‌شود:

۱ – در سایه حاکمیت مناسبات رانتی و قصور چندده‌ساله در میدان مبارزه با رانت‌خواری، ثروت‌های عظیمی برای جمعی اندک فراهم شده‌است. این تجمیع ثروت آن‌هم با چنین سرعتی در هیچ کجای دنیا بدون درگیر شدن در فساد محقق نمی‌شود. در شرایطی که بسیاری از باتجربه‌ترین و کاردان‌ترین بازرگانان کشور با سابقه‌ای طولانی کسب‌وکار خود را با سودی اندک پیش می‌برند، چگونه ممکن است تازه‌جوان‌های دهه شصتی فاصله بین میلیارد و هزار میلیارد را ظرف چند سال طی کنند و به ثروت و مکنتی افسانه‌ای دست پیدا کنند؟ این‌گونه ثروت‌اندوزی‌ها موجب شده بسیاری از شهروندان حتی کسب‌وکار فعالان اقتصادی قانون‌مدار و عاری از تخلفات مرسوم را هم با دیده شک و تردید بنگرند و به این باور برسند که هیچ ثروتی در کشور جز از طریق رانت‌جویی انباشته نمی‌شود.

۲ – در شرایطی که کوچکترین تخلف شهروندان در عرصه ساخت‌وساز توسط چشمان تیزبین ناظران مدیریت شهری شکار می‌شود، چگونه پیش چشمان متعجب کارشناسان و اهل فن سازه‌ای با ده‌ها ایراد جدی و در نهایت بی‌اعتنایی به اخطارهای نهادهای ناظر و درواقع با دهن‌کجی به تمام کارشناسان خدوم و دلسوز مدیریت شهری بنا شده و بدون دردسر کارش پیش می‌رود؟ این یک تخلف جزئی در سطح بی‌توجهی به ارقام پروانه ساختمانی نیست که مشمول جریمه یا حتی صدور حکم تخریب شود. این مصداق یک ابرفساد است. از سوی دیگر چنین تخلفی را نمی‌توان با تخلفات دیگر مثلاً ارائه اطلاعات نادرست در مسیر صادرات و واردات و … معادل دانست. کسی که دست به چنین تخلفی می‌زند، از موقعیت بسیار ویژه‌ای برخوردار است و خیالش از بابت انواع پیگردهای قانونی راحت است. او ارتباطاتی دارد که می‌پندارد حتی اگر مشکلی پیش بیاید، دوست بلندپایه‌اش آن را برطرف خواهدکرد.

۳ – با بررسی پرونده هریک از مولتی‌میلیاردرهای دهه شصتی می‌توان به این نتیجه رسید که ارتباطات خانوادگی و روابط نسبی و سببی نقش تعیین‌کننده در شکل‌گیری چنین ثروت‌هایی دارند و درواقع بدون این ارتباطات امکان برخورداری از چنین رانتی میسور نیست. چندسال پیش پرسش ابتدایی “فرزندت کجاست؟” از مقامات و صاحبان نفوذ در جامعه از طرف اصحاب رسانه پرسیده‌شد که البته چندان مورد توجه قرار نگرفت و با همت همان قدرتمندان در سکوت هماهنگ رسانه‌های خاص به فراموشی سپرده‌شد. سرمایه‌های هنگفتی که در مسیر اجرای متروپل‌ها در جای‌جای کشور به کار گرفته‌می‌شوند، معمولاً چنین خاستگاهی دارند، اما ظاهراً تاکنون این موضوع توجه متولیان امر را به خود جلب نکرده‌است.  ‌   

۴ – ظرف چند روز بعد از وقوع فاجعه بی‌اعتمادی مردم به رسانه‌های رسمی در عریان‌ترین شکل ممکن خودنمایی کرد. به‌گونه‌ای که حتی خبر کشته‌شدن سازنده ساختمان در این حادثه از جانب بسیاری از شهروندان پذیرفته‌نشد. عملکرد نادرست و غیرقابل‌دفاع رسانه‌های رسمی کشور و استفاده مسرفانه از عبارت “تکذیب می‌شود” همچون زهری کشنده اعتماد عمومی را مسموم و گرفتار مرگی تدریجی کرده‌است. ناکارآمدی نظام اطلاع‌رسانی در یک جامعه بهترین سرمایه برای مفسدان است که بی‌دردسر اهداف بلندپروازانه خود را دنبال کنند، و با فروریختن یک متروپل، چند متروپل دیگر بنا کنند و به غارت مال مردم و بازی با جان آنان ادامه دهند.

اینک ماییم و ساختمانی فروریخته و جمعی نالان و به سوگ نشسته، و ملتی به همدردی با دل‌شکستگان برخاسته.

گویی با فاجعه متروپل دوران جدیدی در تاریخ پرونده‌های فساد آغاز شده‌است. تا‌کنون در نتیجه وقوع یک عمل مفسدانه هرچند بزرگ، بخشی از دارایی مردم از ارزش تهی می‌شد و جمع کثیری از شهروندان در کسوت مال‌باختگان زبان به شکوه می‌گشودند، اما اینک اژدهای فساد جان شهروندان را آماج تهاجم خود ساخته‌است.

اصل دوم قانون اساسی ایمان به کرامت و ارزش والای انسان را از پایه‌های نظام جمهوری اسلامی تلقی می‌کند. جان شهروندان آنچنان عزیز و دارای کرامت است که براساس آموزه‌های دینی نجات جان یک انسان ارزشی برابر با نجات بشریت دارد. حال باید از متولیان امر پرسید آیا در شرایطی که به سرطان فساد اجازه داده‌شده که به‌راحتی در تمام حوزه‌های اقتصاد کشور ریشه بدواند و پس از تهدید مال و دارایی شهروندان، اینک تهدیدی برای جانشان نیز باشد، چگونه می‌توان از “کرامت و ارزش والای انسان” دم زد؟

دولت در مسیر همدردی با دلسوختگان این فاجعه اعلام عزای عمومی کرده‌است، که هرچند درجای خود جای تقدیر دارد، اما چاره کار نیست. آغاز مبارزه بی‌امان با فساد، زمین‌گیر کردن مفسدان و برهم زدن مناسبات رانتی در همه میدان‌ها و بازگشت به ارزش‌ها و آرمان‌های قانون اساسی برآمده از خون شهیدان کمترین خونبهای جانباختگان مظلوم آبادان است.

مبارزه با فساد دانش‌ ویژه خود را می‌طلبد و با شعار و گفتاردرمانی نمی‌توان این جنگ بزرگ میهنی را پیش برد. دولت می‌باید با دعوت از تشکل‌های مردمی و فعالان میدان مبارزه با فساد اعم از اصحاب رسانه، دانشگاهیان و کارشناسان ایران‌دوست و اهل فن مبارزه با فساد را با روشی عالمانه آغاز کند. دولتمردان باید دست فعالان میدان مبارزه با فساد را به گرمی بفشارند و حضور و همراهی‌شان را مغتنم بدارند و هرگونه مانع بر سر فعالیت این تشکل‌ها را بردارند.

—————————-

* – این یادداشت در روزنامه عصر اقتصاد شماره چهارشنبه ۱۱ – ۳ – ۱۴۰۱ به چاپ رسیده‌است.

guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.