هنر زیانده کردن یک شرکت !
رساندن یک شرکت به مرحله سودآوری معمولاً کاری بزرگ و پرزحمت است. مدیر ارشد شرکت و تیم همراهش باید با سختکوشی و جدیت تمام کلیه فرایندها را در جریان فعالیت شرکت شناسایی کنند. در هر حوزهای بهترین و معقولترین شیوهها را به کار بگیرند و …. اما گاه به نظر میرسد زیانده کردن یک شرکت نیاز به تخصص و هنر بیشتری دارد!
معمولاً زیانده شدن یک شرکت را معلول ضعف مدیریت و تصمیمگیریهای نادرست تلقی میکنیم. حتی اگر عواملی بیرونی در کل صنعت موجب کسادی بازار و آغاز دوران ضرر شرکت بشوند، انتظار داریم مدیران با حرکتی سنجیده به این علائم عکسالعمل نشان داده، و ضرر را مهار کنند. بااینحال گاه پیش می آید که یک بنگاه اقتصادی درحالیکه تمام اسباب و لوازم حرکت به سمت سودآوری را دارد، حرکت موفقیتآمیزی به سمت زیان و فروپاشی میکند!
اجازه بدهید بیشتر توضیح دهم.
فرض کنید یک بنگاه اقتصادی به هر دلیلی موفق به دریافت امتیاز بهرهبرداری از یک محدوده جنگلی غنی به مساحت یکهزار هکتار بشود. طبعاً باتوجه به ظرفیت بهرهبرداری در منطقه، این بنگاه شروع به برداشت چوبمیکند و برای حفظ ظرفیت جنگل، به جای درختان قطعشده، نهال میکارد. اگر بنگاه سالانه فقط یکدرصد از جنگل را برداشت کند و به جایش نهال بکارد، مرحله اول بهرهبرداری ۱۰۰سال طول میکشد. و بهاینترتیب در مرحله دوم بهرهبرداری، اولین سری از درختان کاشتهشده توسط بنگاه به مرز یک صد سالگی رسیده، و قابلبرداشت هستند.
بنگاه فقط در ابتدای کار با آوردهای مکفی، مقدمات کار برداشت را فراهم میکند تا بتواند بدون دردسر این طلای سبز را برداشت کرده، و به بازار عرضه کند.
بهطوریکه ملاحظه میشود، بهرهبرداری از جنگل میتواند تجارتی سودآور و پربازده باشد. زیرا از محصولی بهرهبرداری میکنیم که طبیعت با سخاوت تمام به صورت حاضر و آماده در اختیارمان گذاشتهاست. به همین دلیل است که جنگل را طلای سبز مینامیم.
حال فکرش را بکنید. شرکتی دولتی با هدف بهرهبرداری از طلای سبز تأسیس میشود، و امتیاز بهرهبرداری از بیش از یکصدهزار هکتار از بهترین جنگلهای کشور را دریافت میکند. این شرکت با چنین امتیاز بینظیر بعد از سالیان سال فعالیت، با موفقیت تمام وارد مرحله زیاندهی میشود!
اگر یکدهم این جنگل در کشوری دیگر به یک شرکت واگذار شود، بلافاصله قیمت سهام آن در بورس جهشی روبهبالا نشان میدهد. چون همه ناظران و تحلیلگران یقین پیدا میکنند که این معدن طلا درآمدی گزاف و بیدردسر نصیب شرکت خواهدکرد.
اما در کشور ما شرایط بهگونه دیگری است. شرکت مذکور حتی اگر سالانه فقط یکدهم درصد از جنگل را برداشت میکرد، هزارسال فرصت بهرهبرداری داشت! سالانه معادل یکصد هکتار!
حال شما بگویید. چگونه میتوان چنین شرکتی را به مرحله زیاندهی رساند؟ انصافاً خیلی مهارت میخواهد.
البته میتوان از عملکرد شرکت دفاع کرد که مثلاً رکود بازار چوب باعث کاهش تقاضا شدهاست؛ مقامات دولتی ناظر، اجازه برداشت متناسب با توان شرکت ندادهاند؛ هزینههای سربار شرکت زیاد بودهاست؛ تحریمها (؟؟) باعث افزایش هزینههای تولید شده و ….
هرکدام از این توجیهات را که بررسی کنید، کمکی به شرکت نمیکند. اگر چنین مشکلاتی وجود دارد، همه بنگاهها کم و بیش با چنین دردسرهایی مواجه هستند. وظیفه مدیران شرکت این است که با خلاقیت و ابتکار خودشان راهی برای حل اینگونه مشکلات بیابند و تهدیدها را به فرصت مبدل کنند. حتماً همان جواب معروف را خواهندداد که ما برنامههایی داشتیم، اما نگذاشتند!
مشخصات این شرکت و مدیران دلاورش نزد من محفوظ خواهدماند. هرچند که به فرمایش سعدی:
عشق سعدی نه حدیثیست که پنهان ماند
داستانیست که بر هر سر بازاری هست!
این همه معدن طلای سیاه و سبز و …، این همه نعمت گسترده که در اختیار ما قرار گرفتهاست، این همه نیروی انسانی مستعد و باهوش، همه و همه اگر گرفتار شیوههای نامناسب مدیریت بشوند، نتیجهای جز زیان انباشته (!) نصیب اقتصاد کشور نمیکنند.
مشکل ما مشکل مدیریت است. تا زمانی که اصل شایستهسالاری و تمام لوازمش را نپذیریم، تا زمانی که کار را به کاردان نسپاریم، تا زمانی که فقط در جمع دوستان و افراد قبیله دنبال مدیر بگردیم و همه فرصتهای مدیریتی را بین دوستان و نزدیکان خود بدونتوجه به تخصص و تجربهشان توزیع کنیم، نتیجهای جز این عایدمان نخواهدشد.
دستهها: مدیریت و شایستهسالاری, مسائل زیستمحیطی
من دانشجوی دوره دکترای ریاضی هستم، و امیدی به استخدام و داشتن شغل ندارم. میخواهم آگاهی هایم در حدی باشد که بازار ایران و نیازهایش را خوب بشناسم تا بتوانم با پس اندازهای اندکم برای خودم شغلی پیدا کنم و موفق بشم و در این میان گلیم خودم را از آب بیرون بکشم. در ضمن تا حدودی هم مقالات دکتر مسعود نیلی، دکتر موسی غنی نژاد،… و برخی نوشته های فریدمن، هایک و… را هم خوانده ام. آشنایی اندکی هم با نظریه بازی دارم. از سرمایه ی انسانی ام(مدرک دکترا) قطع امید کرده ام، و بهر حال میخوام برم دنبال شغل آزاد. به همین دلیل از شما کمک خواستم که کتاب ها و متون مناسب برایم معرفی کنید.
دوست عزیز
با پوزش بابت تأخیر در پاسخ که علتش گرفتاری های چند روز آخر سال است، به عرض می رسانم متآسفانه من نیز درباب شرایط نامطلوب بازار کار برای جوان های دانش آموخته با شما همعقیده هستم. با این حال نباید دانش و تخصص خود را نادیده بگیرید و به قول خودتان قطع امید کنید. اگر قصد فعالیت به صورت مشاغل آزاد دارید، باید سرمایه و نقدینگی در حد کفایت داشته باشید. در شرایط امروز اقتصاد کشور برای منابع مالی کوچک فرصت های فعالیت بسیار کمی وجود دارد. توصیه من به شما این است که اگر بتوانید در یکی از دانشکده های اقتصاد ( فکر می کنم دانشکده اقتصاد تهران به شما نزدیک باشد) برای یک ترم سر کلاس درس اقتصاد خرد ۲ حاضر شوید. البته با هماهنگی و کسب اجازه از استاد محترم.
در قدم بعد و البته همزمان با گذراندن درس مزبور که اطلاعات خوبی درباب اصول تفکر اقتصادی به شما خواهد داد، سعی کنید با خواندن یادداشت ها و مقالات اقتصادی در روزنامه ها بویژه موضوعاتی که مرتبط با مسائل روز اقتصاد است، آگاهی خود را درباب مسائل اقتصادی افزایش دهید. یقین دارم گذراندن درس مزبور بویژه این که شما از دانش ریاضی مکفی برخوردار هستید، کمک بسیار زیادی برای شما خواهدبود، و با دید بهتری وارد بازار کار خواهیدشد. اگر تصمیم به اجرای برنامه داشتید، مجددا با من تماس بگیرید تا شما را خدمت یکی از اساتید محترم معرفی کنم.
با تشکر از وبسایت بسیار خوبتان، نیازمند معرفی چند کتاب در زمینه ی اقتصادم به طوریکه همانند مطالب سایت شما مفید وگیرا بوده ، خودآگاهی اقتصادی مرا بالا برده ، به دور از لفاظی های تخصصی باشه. لازم به ذکر است که زبان اثر انگلیسی هم باشه ایراد نداره .ممنون
دوست عزیز
با تشکر از لطف و توجهتان
اگر مختصری درباب پیشینه تحصیلی و تجربه شغلی تان و نیز محور و موضوع مورد علاقه تان می دانستم، کتاب هایی را که به نظرم مناسب می آمد توصیه می کردم. اگر مختصر توضیحی بدهید، حتماً پیشنهاد خودم را مطرح می کنم.
با احترام