با جنگلهایمان چه کردهایم ؟
رفتار یک جامعه درباب منابع طبیعی را میتوان به عنوان شاخصی برای سنجش و ارزیابی رشد و بلوغ فکری آن تلقی نمود. بهرهبرداری همراه با دوراندیشی از این ثروتها میتواند رفاه عمومی را در پناه توسعه پایدار به ارمغان بیاورد. بهراستی نحوه برخورد ما با جنگل به عنوان یک منبع طبیعی ارزشمند در طول چندده سال گذشته چگونه بودهاست؟
در حال حاضر وسعت جنگلهای کشور ما براساس تعریف خاصی که نهادهای رسمی از جنگل دارند، در حدود ۱۴٫۲میلیون هکتار است. جنگلهای شمال کشور که در سه استان گیلان، مازندران و گلستان به موازات ساحل جنوبی دریای خزر امتداد یافتهاند، مساحتی در حدود ۱٫۸۵ میلیون هکتار را به خود اختصاص دادهاند.(۱)
مساحت جنگلهای شمال طی نزدیک به ۴۰سال گذشته با کاهشی بیش از ۸۰۰هزار هکتار روبهرو بودهاند، که بیشتر این کاهش طی دودهه گذشته اتفاق افتادهاست. علت این کاهش سریع، سیاستگذاریهای غیرکارشناسانه، بهرهبرداری بیرویه و واگذاریهای نسنجیده بودهاست.
دو رویکرد متناقض در مورد نحوه بهرهبرداری از جنگل را میتوان موردتوجه قرار داد:
رویکرد اول بهرهبرداری از جنگل را مجاز و معقول میداند: درست است که این بهرهبرداری باعث کوچکتر شدن جنگلها میشود، اما ازیکسو، ایجاد اشتغال مولد و درآمد میکند و بر شکوفایی اقتصاد ملی میافزاید. ازسویدیگر، طبیعت با قدرت فوقالعاده خود توان خوددرمانی و جبران خسارت وارده را دارد.
رویکرد دوم به شدت مخالف بهرهبرداری است: از این دید تاکنون با بهرهبرداریهای نسنجیده لطمه زیادی به این طلای سبز زدهایم. باید به فکر محافظت از باقیمانده جنگل باشیم و تا سالیان دراز فکر بهرهبرداری را هم از سر بیرون کنیم.
این دو رویکرد که میتوانگفت حاصل نگاه افراطی و تفریطی به مسأله هستند، هردو مشکلات و ایرادات خاص خود را دارند. رویکرد اول در مورد قدرت خوددرمانی طبیعت اغراق میکند. همانگونه که معمولاً عامه مردم در برخورد با آلودگی آبهای سطحی میگویند آب روان است و همهچیز را میشوید و با خود میبرد!
درست است طبیعت با سخاوت خود، خسارت واردشده از طرف ما را جبران و درمان میکند، اما این قدرت خوددرمانی بینهایت نیست. اگر ابعاد بهرهبرداری از حد قابلتحمل فراتر برود، خسارت وارده جبرانناپذیر خواهدبود.
رویکرد دوم هم قابلدفاع نیست. محافظت سرسختانه از جنگل، بهویژه در شرایطی که جامعه با بحران بیکاری گسترده مواجه است، معنایش استخراج بیرویه نفت و صرف درآمد ناشی از آن برای حفظ طلای سبز است.
حفاظت از جنگل بدون تدوین برنامهای جامع برای بهرهبرداری از آن توسط جوامع محلی امکانپذیر نیست. تا زمانی که جوامع محلی رابطهای معقول بین خود و جنگل بهعنوان ثروتی بزرگ که منبع تأمین زندگی آنها است، نبینند و آینده خود را در گرو محافظت از اصل این دارایی تلقی نکنند، محافظت از جنگل امری دشوار و ناممکن خواهدبود.
در رویکرد مبتنی بر مفهوم توسعه پایدار، باید آشتی بین جوامع محلی و طبیعت را برقرار کرد. جوامع محلی به عنوان مالکان این دارایی کمنظیر، بهرهبرداری و حفاظت از آن را عهدهدار میشوند. طبعاً برای رسیدن به این مرحله، راهی دراز در پیش رو داریم، راهی که آموزش عمومی، فرهنگسازی، تدوین قوانین و نظام بهرهبرداری پلههایی از آن را تشکیل میدهند.
در یاداشت هنر زیانده کردن یک شرکت به موردی اشاره کردهام که یک شرکت دولتی با داشتن مجوز بهرهبرداری از ۱۳۵هزار هکتار جنگل، یعنی در حدود ۷٫۵درصد مساحت جنگلهای شمال، بعد از دودهه فعالیت، تازه به مرحله زیاندهی میرسد. اگر این شرکت با چنین امتیاز گرانبهایی که در اختیار دارد، نمیتواند سود کند، علت این امر را باید در شیوه نادرست بهرهبرداری که منتهی به تخریب شده، و شیوههای اختصاصی مدیریت عالمانه که ظاهراً به نام ما ایرانیها ثبت شدهاست، جستجو کرد.
این شیوه بهرهبرداری که متکی به رویکرد اول است، نه موفق به ایجاد و حفظ اشتغال مولد شده و نه کمکی به حفاظت از جنگل کردهاست. البته بررسی و تحلیل کارنامه آن نیاز به فرصتی بیشتر دارد.
شیوههای متکی به رویکرد دوم هم جز هل دادن اعضای جوامع محلی به سمت تخلف و قانونشکنی گسترده، دستاوردی ندارند.
برای حفاظت از این ثروت عظیم ملی که علاوه بر زیبا و دلانگیز بودن، قابلیت ایجاد شغل و درآمد و رونق بخشیدن به اقتصاد درهمشکسته مناطق محروم را هم دارد! باید برنامهای جامع و عالمانه تدوین شود، برنامهای که در تدوین و طراحی آن تمام ظرفیت فکری کارشناسان و نخبگان جامعه به کار گرفته خواهدشد.
———————————————————————-
۱ – مراجعه کنید به:
سیمای منابع طبیعی و آبخیزداری
دستهها: سیاستگذاری اقتصادی, مسائل زیستمحیطی