دنبالهروی زودباورانه از نوع ایرانی !
قصد لطیفه گویی ندارم، اما حکایتی که میخواهم نقل کنم، بهعنوان یک لطیفه تکراری و تا حدی بیمزه، ارزش تأمل و اندیشیدن دارد:
سالها پیش که هنوز هواپیما برای مردم ما تازگی داشت و با نام طیاره شناخته میشد، یکی از سرگرمیهای مردم بهویژه در ولایات دورافتاده، تماشای طیاره بود. وقتی یک طیاره از آسمان منطقه رد میشد، مردم جمع میشدند و تماشا میکردند و تازهواردها را به سرعت راهنمایی میکردند تا طیاره را زودتر ببینند و این لحظات مفرح را از دست ندهند!
ماجرا مربوط به آن ایام است:
مردی با طی کردن طول کوچه وارد خیابان میشود و همانجا میبیند گروهی از رهگذران ایستاده و طیاره یا همان هواپیما را تماشا میکنند و ذوقزده بههم نشان میدهند.
مرد نیز به جمع میپیوندد و سرش را بالا میگیرد تا طیاره را پیدا کند. اما خبری از طیاره نیست. از بغل دستی خود سراغ طیاره را میگیرد. او هم نمیداند و دنبال آن میگردد!
مرد کنجکاو میشود و از بقیه هم سراغ طیاره را میگیرد. اما کسی خبر ندارد! انگار همه متوهم شدهاند و …. مرد از پا نمینشیند و ماجرا را ریشهیابی میکند تا ببیند اولین نفری که طیاره را دیده و باعث شده این جمع بیریا شکل بگیرد، کیست.
بعد از کلی جستجو متوجه میشود، فردی خوندماغ شده و سرش را بالا گرفته تا خون بند بیاید! نفر دوم با خیال اینکه طرف تنهایی دارد حظّ تماشای طیاره را میبرد، شتابزده به او ملحق شده و اصلاً سؤال نکرده که موضوع چیست؟ و همین طور نفر سوم و چهارم و ….بهاینترتیب یک جمع متوهم شکل گرفتهاست!
استعداد بینظیر ما ایرانیان و صد البته غنای حیرتانگیز زبان پارسی و فرهنگ ایرانی موجب شده در طول چندده سال اخیر به حدی لطیفههای دست اول و پیچیده ساخته، و دهان به دهان (دراصل موبایل به موبایل!) پخش شود، که دیگر لطیفهای مثل آن چه نقل کردم، جذابیتی نداشتهباشد. بااینحال، قدری تأمل در این ماجرا خالی از فایده نیست.
خیلی وقتها پیش میآید که میبینیم یک ادعا، خاطره یا نقلقولی مجعول از یک شخصیت تاریخی دهان به دهان میگردد، و حتی یک نفر هم درباره درست یا نادرست بودن آن تحقیق نمیکند. همگان به صرف این که عده زیادی این مطلب را میگویند و باور میکنند، آن را حقیقت محض میپندارند! درحالیکه اگر قدری به خود زحمت بدهند، و درباره سند این نقلقول یا ادعا تحقیق بکنند، درخواهندیافت که نفر اول راوی این مطلب متوهم شده، و همینطوری مطلبی را بهاصطلاح پراندهاست! نفرات بعدی هم برای جلوگیری از خستگی، زحمت بررسی و کنکاش در موضوع را بهخود ندادهاند! همین!
بهبیاندیگر، خیلی از ماها مطلبی را فقط به دلیل این که افراد زیادی آن را نقل میکنند، باور میکنیم و بر تعداد نقلقول کنندگان آن میافزاییم تا نفرات بعدی راحتتر آن را باور کنند!
علتهای زیادی را برای این موضوع میتوان مطرح کرد: دنبالهروی(conformism)، زودباوری، همرنگ جماعت شدن، عدم کارایی نظام خبررسانی و گسترش شبکههای اطلاعرسانی مردمی، غلبه یافتن فرهنگ شفاهی و کاهش اتکا و اعتماد به فرهنگ مکتوب و ….
علت هرچه باشد، این مشکل در جامعه امروز ما بسیار گسترده شده، و حتی در بین قشر تحصیل کرده و نخبه جامعه هم ریشه دواندهاست. گاه میشنویم فلان سیاستمدار خارجی به فلان مقام وطنی فلان مطلب را گفتهاست. وقتی به محتوای خبر توجه میکنید، خود خبر داد میزند که جعلی است! اما مطلب دهان به دهان میگردد و حتی محفل نخبگان را هم از خیر و برکتش بینصیب نمیگذارد! هیچکس هم به خود جرأت نمیدهد که نقد کند و بگوید سند و مدرکش کو؟!
مطلبی از قول فلان مقام چندده سال پیش نقل میشود و به سرعت موردقبول همکان قرار میگیرد. اما هیچ سندی درباره آن وجود ندارد. هیچکس هم به این نکته توجه نمیکند که نفر اول راوی داستان فردی متوهم بوده و در تنگنای قافیه حکایتی پراندهاست! مطلب مجعول بهحدی دهان به دهان میگردد و رایج میشود که حتی خود نفر اول هم وقتی میشنود، باور میکند!
بهراستی چگونه میتوان جامعه را از این بیماری رهاند؟ چگونه میتوان افراد را وادار کرد که با نگاهی نقادانه با جهان پیرامون خود روبهرو شوند، و به خود جرأت اندیشیدن و نقد کردن و مدرک خواستن بدهند؟ چگونه میتوان از شر دنبالهروی زودباورانه ایرانی خلاص شد؟
در فرصتی دیگر بازهم به موضوع خواهمپرداخت.
دستهها: جامعه, یککمی سیاسی