سیب خوردن از باغ رعیت *
فرض کنید از چندنفر در چهارگوشه جهان بخواهیم که با کلمه سیب اولین جملهای را که به نظرشان میرسد، بگویند. اولی یاد سیبی خواهدافتاد که بر سر نیوتون افتاد، و ایده نیروی جاذبه زمین را به ذهن او هدیه داد. دومی به فکر سیبی خواهدافتاد که استیو جابز و دوستانش گاز زدند، و با خلاقیت خود، میدان عظیمی برای کسبوکار و پیشرفت به جهانیان معرفی کردند. سومی هم به سیبی خواهداندیشید که بعضیها معتقدند همان میوه ممنوعه بود. اما اگر از من که شرایط اقتصاد امروز کشورمان را زیر ذرهبین دارم، چنین سؤالی پرسیدهشود، بیتردید و بدونتأمل خواهمگفت: “ای قدرتمندان! ای مدیران ارشد و میانی که به هر تقدیر بر اریکه قدرت تکیه زدهاید! از باغ رعیت سیب نخورید!”
قصد کنایهزدن به متخلفان در عرصه اعطای تسهیلات بانکی آنچنانی و امتیازات ویژه از نوع مجوز واردات و صادرات و … ندارم. حتی منظورم واگذاریهای خاص به افراد خاص، رعایت حق دوستان و ذویالقربی در مرحله واگذاری پستهای مدیریتی سرشار از امتیازات خاص، و یا عدمرعایت تشریفات قانونی در معاملات و نقل و انتقالات نیستند.
هرکدام از موارد بالا معیارها و ضوابط قانونی خود را دارند و طبعاً باید متولیان امر به منظور بازگرداندن حقوق مردم و جامعه وارد میدان شوند، و عرصه را بر متخلفان تنگ و تنگتر کنند. منظور من تخلفاتی کوچک در حد خوردن همان سیب و نادیده گرفتن حق مالکان باغ است. این سیب حتی اگر “با نیت خیر” گاز زدهشود، موضوع عوض نمیشود، بهعنوان مثال، مَلِک یا همان مدیر قدرتمند نه با هدف انتفاع شخصی، سیبی از باغ رعیت چیده و خیرات کند! همین اقدام مثلاً پسندیده خشت اول دیواری میشود که سر به ثریا خواهدکشید.
سادهترین مثالها، صرف منابع شرکتهایی با تعداد کثیر سهامدار برای اهداف فرهنگی و سیاسی است، که شاید موردتأیید انبوه سهامداران شرکت نباشد. فکرش را بکنید. جامعه ما جامعهای متکثر شامل گرایشات و سلیقههای متفاوت و همچنین اقلیتهای مذهبی است که قرنها در کنار هم با صلح و صفا زیستهاند. آیا این با اصول عدالت سازگار است که مثلاً یک شرکت سهامی عام که سهامدارانی از هر گروه دارد، بدون توجه به خواست و تأیید سهامداران، برای امور مقدسی همچون تکریم اعیاد مذهبی هرچند مربوط به اکثریت مطلق سهامداران، هزینه کند و از سود صاحبان سهام که شاید رضایتی به این امر ندارند، کم کند؟
شاید بعضی خوانندگان مرا موردعتاب قرار دهند که با وجود تخلفات هزارمیلیاردی که هرچند وقت یکبار به لطف مقامات مسؤول خبرش به گوش مردم میرسد، با وجود رانتخواریهای گستردهای که در مقایسه با آنها، فلان پرونده تخلف میلیاردی تا سطح یک آفتابهدزدی تنزل رتبه پیدا میکند، به یک سیب بند کردهام! امروزه متخلفان، با حمایت گسترده بعضیها، سیب و درختش که سهل است، باغ را بهیکباره تملک کرده، و درختانش را به طرفهالعینی خشکانده و یکشبه حکم تغییر کاربری هم میگیرند! در دوران سعدی خدا بیامرز، ظاهراً ابعاد تخلفات در حد خوردن سیب بود، و اگر ایشان امروز در قید حیات بود، از بلعیدن کل باغ سخن میگفت، نه این که بگوید:
اگر ز باغِ رعیت مَلِک خورَد سیبی
برآوَرَند غلامان او درخت از بیخ!
هرچند این ایراد وارد است و ظاهراً با وجود تخلفات عظیم با ارقام نجومی، نباید وقت صرف تخلفات کوچک بکنیم. اما نکته اینجاست که همین خطاهای بزرگ از مرحله گاز زدن سیب آغاز شدهاست. هر مدیری به صرف تکیهزدن بر مسندی، خود را مالک داراییهای تحت امر خود و نه امانتدار مالکان اصلی دانسته است. او با رعایت صرفه و صلاح خود و نه صرفه و صلاح سهامداران و مالکان به صرف مال و هزینهکردن پرداختهاست، با منابع شرکت برای نشان دادن “مراتب تعهد و اخلاص” برای مراسم و اعیاد مذهبی هزینه کردهاست. با هزینه سهامداران برای خود تبلیغ کرده، و البته نتیجه هم گرفتهاست. در تمام این مراحل هیچ ناظری، هیچ چشم تیزبینی، هیچ بازرسی و هیچ معلم اخلاقی به او هشدار ندادهاست که: هان! اگر قصد کار خیر داری، با پول خودت … !
بهاینترتیب، در طول زمان مرزهای مالکیت و حقوق مالکانه مورد تاختوتاز قرارگرفته، قُبح تصرف در اموال مردم ریخته و با توجیهاتی به ظاهر زیبا، قداست حقالناس نادیده گرفته شدهاست!
اوایل دهه ۱۳۷۰ شهرداری تهران نهادی با عنوان سازمان فرهنگی هنری راه انداخت تا در خدمت شهروندان باشد، و خدمات فرهنگی به شهر تهران ارائه کند. همان زمان این سؤال برای برخی از نهادهای حکومتی و دولتی مطرح شد که آیا شهرداری تهران مجاز به ورود به این عرصه است یا نه. اینک همین تشکیلات بهراحتی پول مردم تهران را خرج خرید خاک تیمم میکند.(۱) آیا تحمیل هزینه این خرید به شهروندان وابسته به اقلیتهای مذهبی انصافاً و منطقاً درست است؟ آیا نمیتوان چنین هزینههایی را از محل کمک داوطبانه مردم تأمین کرد تا خیر و برکت چنین اقدامات معنوی رنگ نبازد؟
———————————————–
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره دوشنبه ۱۵ – ۱۰ – ۹۳ به چاپ رسیدهاست.
۱ – مراجعه کنید به:
خرید شش تن خاک تیمم از پول تهرانیها!
گفتنی است ماجرای خرید خاک تیمم متأسفانه فقط یک مورد خاص است، و مثالهای فراوانی از سیب باغ رعیت را خوردن و حتی کل باغ را به تاراج بردن در رفتار برخی مدیران و مسؤولان دلاور مشاهده میشود.
دستهها: رانتخواری و فساد, سیاستگذاری اقتصادی