طبقه جدید چگونه شکل گرفت ؟ *
در سالهای پایانی دهه ۵۰ در محاورات نخبگان و بهویژه دانشجویان و جوانانی که کمکم جذب جریان عظیم انقلاب میشدند، یک کلمه کلیدی و مهم بسیار تکرار میشد: طبقه. دغدغه و دلمشغولی این افراد گسترش عدالت اجتماعی و کاهش فاصله چشمگیر بین سطح زندگی فقرا و ثروتمندان جامعه بود. شاید به همین دلیل بود که رئیس وقت سازمان امور اداری و استخدامی کشور در همان سالهای نخست پس از پیروزی انقلاب، از کاهش فاصله دریافتی کارکنان دولت از بیست برابر به سه برابر خبر دادهبود.
اما امروزه که نابرابری درآمدی و اختلاف سرگیجهآور سطح زندگی در جامعه توجه هر ناظری را جلب میکند، کلمه “طبقه” فقط شنونده را یاد تراکم، عوارض شهرداری، برجسازی، آسانسور و … میاندازد و دیگر کسی به مقولاتی چون اختلاف طبقاتی، جامعه بیطبقه و … نمیاندیشد.
میلوان جیلاس از سران پارتیزانهای یوگسلاوی در دوران جنگ جهانی دوم، و زمانی جزو حلقه اول همراهان و مشاوران تیتو رهبر یوگسلاوی بود، و شانس بالایی برای ارتقا و کسب بالاترین مقامهای حزبی داشت. اما بهتدریج از حزب حاکم فاصله گرفت و به منتقدان حکومت پیوست. مقالات انتقادی جیلاس در اواخر سال ۱۹۵۳ که در آنها از تمایل سران حزب و مقامات ارشد به داشتن خانههای مجلل در محلات لوکس بلگراد و ظهور یک طبقه جدید سخن گفتهبود، موجبات برکناری او را از سمتهایش بعد از بیستسال همکاری با کمونیستها فراهم کرد، و حتی کارش به زندان کشید. کتاب مشهور جیلاس با عنوان “طبقه جدید” در سال ۱۹۵۷ منتشر شد. او در این کتاب به این نکته اشاره میکند که با شکلگیری انقلابهای کارگری هرچند به حسب ظاهر طبقات حذف میشوند و نظم جدید اجتماعی شکل میگیرد، ولی بهتدریج با تمرکز قدرت سیاسی و بوروکراتیک در دست مقامات حزبی، طبقه جدیدی شکل میگیرد که خود را متمایز با کارگران و عامه مردم میداند.
هرچند دیدگاههای جیلاس موردانتقاد و حمله شدید نظریهپردازان احزاب کمونیست قرار گرفت و او را به عنوان یک مرتد تکفیر کردند، اما بهتدریج شواهدی بر ادعاهای جیلاس در جوامع سوسیالیستی یافتهشد. قدرت سیاسی و بوروکراسی پیچیده این کشورها، گروهی متشکل و منسجم از مدیران حزبی را در ردههای بالا و میانی سازمان داد که برخورداری چشمگیری از نظر مادی و سطح زندگی نسبت به بقیه شهروندان داشتند.
آیا شکلگیری طبقه مرفه و متنفذ در جامعه امروز ما با رفتارهای خاص مصرفی خود، تأییدی بر پیشبینی میلوان جیلاس نیست؟
انقلابیون دهههای ۵۰ و ۶۰ چندان کاری با امتیازات مادی نداشتند و خود را وقف اهداف و آرمانهای انقلاب کردهبودند. خاطرات زیادی از رفتار انقلابیون اصیل در ذهن فعالان سیاسی آن روزگار برجای ماندهاست، که وقتی برای مخاطبان امروزی بازگویی میکنند، برایشان باورکردنی نیست و در حد یک داستانسرایی و خیالپردازی سقوط میکند.
شاید جامعه ما با دشواری تمایل سران به رفاه و تجمل، مانند آن چه که جیلاس در سران حزب حاکم یوگسلاوی میدید، روبهرو نباشد. اما این کافی نیست. برخلاف جامعه یوگسلاوی دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی، در جامعه ما تمایل به رفاه و ثروتاندوزی از دل ردههای پایینتر ظهور کرده و چون مقاومت مؤثر و نظارت توانمندی ندیده، هر روز قویتر و تازندهتر شدهاست.
مدیران متنفذی که در یک ارتباط تنگاتنگ با دوستان نزدیک خود فعالیت میکنند، مناصب پردرآمد را بین خودشان تقسیم میکنند. گاه یک مدیر دلاور را میبینید که در بیش از ده شرکت معتبر البته در حوزه بخش شبهخصوصی، سمت عضویت هیأتمدیره را یدک میکشد و مهمترین فعالیتش، تصویب پاداشهای کلان برای دوستان و نوردیدگان است.
استفاده از نفوذ و موقعیت و ارتباطهای دوستانه در واگذاری قراردادها و اهدای مجوزهای خاص موقعیتی را ایجاد کرده که افرادی یکشبه رهصدساله بپیمایند، و به ثروتهای عظیم برسند. کسب چنین ثروتهایی در فضای روابط سالم اقتصادی غیرممکن است. وقتی قدرت اداری در کنار این ثروتهای تازه شکلگرفته قرار میگیرد، به اوج بهرهوری میرسد و فرصتهای بیبدیل در اختیار صاحبانش قرار میدهد.
بیتردید این رفتار فرصتطلبانه همراه با دور زدن قوانین عمومیت ندارد، و بسیاری از مدیران و مسؤولان و فعالان اقتصادی جامعهمان در نهایت سلامت و صداقت رفتار میکنند. اما نمیتوان انکار کرد که اگر برای یافتن مدیری با رفتار فرصتطلبانه و رانتخواهانه در دهه ۶۰ باید جستجویی گسترده در سطح ملی آغاز میکردید تا نمونهای بیابید، اینک با کمال تأسف وضع برعکس شدهاست.
در نبود نهادهای نظارتی توانمند و پیگیر، طبقه جدیدی شکل گرفتهاست که بیرحمانه مناصب پردرآمد و فرصتهای کسب ثروت را در درون خود دست به دست میگرداند، و تا جایی که بتواند و صدایش درنیاید، از نفوذ فردی غیرعضو در درون خود جلوگیری میکند. برای بررسی صحت و سقم چنین ادعایی کافی است میزان دارایی تعدادی از این متنفذان دلاور را ظرف چند دهه اخیر بررسی کنید تا ببینید، کسی که اینک در مقیاس مثلاً هزار میلیاردی تجارت میکند، ده یا بیست سال قبل چه میزان دارایی در اختیار داشته، یا چه میزان ثروت از طریق ارثیه خانوادگی در اختیار گرفتهاست. چنین بررسیهایی نشان خواهدداد که با گروهی نورسیده و یک “طبقه جدید” روبهرو هستیم که در کوتاهترین زمان ممکن به بالاترین حد ثروت و مکنت رسیده، و البته دوستان متنفذ خود را نیز بینصیب نگذاشتهاست.
————————————————-
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره شنبه ۴ – ۱۱ – ۹۳ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: توزیع درآمد و رفاه, رانتخواری و فساد, سیاستگذاری اقتصادی