اقتصاد منهای سیاست *
اقتصاد کشور ما سالهاست که سنگینی سایه سیاست را با تمام وجود احساس میکند؛ سایهای که سال بهسال سنگینتر و پررنگتر شدهاست. ارتباط تنگاتنگ اقتصاد با سیاست در جامعهای به شدت سیاستزده، دستآوردی جز هزینههای گزاف برای آن نداشتهاست.
در عرصه سیاست داخلی و در داخل کشور، رقابت سیاسی در غیاب احزاب توانمند و فراگیر، تندرویها و رفتار سیاسی نسنجیدهای را به فضای سیاسی کشور تحمیل کردهاست. بهاینترتیب، جامعه فرصت حرکت به سمت شایستهسالاری به عنوان مقدماتیترین دستآورد رقابت حزبی را از دست دادهاست. حتی میتوان گفت این رقابت نامطلوب و غیرکارآمد موجب شکلگیری شیوههای مدیریتی خاص و گسترش رانتخواری و رابطهبازی و تفکیک نخبگان جامعه به خودی و غیرخودی شدهاست. به بیان دیگر “سیاست” در داخل کشور نه تنها خیری به اقتصاد نرسانده، بلکه با تحمیل مدیریت قبیلهای و فامیلسالاری به جای شایستهسالاری، موفق به تحمیل آثار خسارتبار خود به اقتصاد ملی شدهاست.
بسیاری از پروژههای بزرگ و پرهزینه عمرانی که در عرصه رقابت و چشم و همچشمی مناطق کشور، آغاز شده، و به بودجه سالیانه کشور تحمیل شدهاند، در نبود این شیوه بینظیر مدیریتی که دستآورد رقابت سیاسی ناپخته بدون حضور احزاب فراگیر بودهاست، هرگز امکان حضور در اقتصاد کشورمان پیدا نمیکردند. بهعنوان نمونهای بارز، فقط به یک مورد اشاره میکنم: سد گتوند. بهراستی این سد چگونه مکانیابی شده، چه مطالعهای درباب اجرای آن انجام گرفته، و تصمیمگیرندگان درباب اجرای آن در چه سطحی از اطلاعات و دانش فنی بودهاند که اینک تبدیل به یک دردسر برای منطقه شدهاست؟ بهراستی اگر سیاست دست از سر اقتصاد مظلوم ما برمیداشت و اجازه میداد که کار را به کاردان بسپاریم و علاوه بر آن، مطبوعات و رسانههای ما با بهرهگیری از فضای آزاد و آزادی تفکر و اندیشه و بهعنوان چشم تیزبین جامعه در خدمت خرد جمعی قرار گرفته، و هرگونه خطا و کجروی مدیران را کشف و ارائه میکردند، آیا پروژههای اینچنینی به اقتصاد ستمدیدهمان تحمیل میشد؟
در عرصه سیاست خارجی هم وضع بدینگونه بوده، و هزینهای گزاف به اقتصادمان تحمیل شدهاست. هزینههای تحمیلی سیاست خارجی که به شکل صورتهزینههای مفصل برایمان ارسال شده، سال به سال افزایش یافته و سنگینتر شده، و سالهاست که از حد مجاز خود گذشته و به معضلی درحال رشد تبدیل شدهاست.
در نیمه دوم دهه ۷۰، دولت اصلاحات با این باور تحرک خود در عرصه سیاست جهانی را آغاز کرد که تنشزدایی در روابط بینالمللی میتواند موقعیت مطلوبی را برای رشد اقتصادی کشور فراهم کند. بهاینترتیب مقدماتی برای آغاز شکوفایی و رشد اقتصادی فراهم شد. بااینحال، فعالیت و رقابت سیاسی “نابالغان” در فضای سیاسی کشور، شرایطی را فراهم کرد که نتوانستیم از این فرصت و موقعیت مناسب استفاده کنیم. در آنسالها منافع جناحی گروههای مخالف دولت ایجاب میکرد که از تحمیل هیچ هزینهای به کشور خودداری نکنند.
در دوران دولتهای نهم و دهم، حاکمیت تفکر و شیوه مدیریتی خاص که بارزترین مشخصهاش بیاعتنایی به نظرات کارشناسان مستقل و بیمهری به خرد جمعی و توان فکری نخبگان وطنی بود، اقتصاد و سیاست هردو به یک میزان مظلوم واقع شدند. البته از آنجا که مطلومیت سیاست خود منتهی به مظلومیت اقتصاد میگردد، بهاینترتیب، اقتصاد در این دوران دچار مظلومیت مضاعف گشت.
دولت یازدهم هرچند برنامه جدی و فوری خود را تلاش برای به سرانجام رساندن مذاکرات درباب پرونده هستهای اعلام کرد، بااینحال، تأکید رئیس دولت بر چرخیدن همزمان سانترفیوژها و چرخ زندگی مردم، به معنی توجه ویژه به اقتصاد و تلاش برای حل دشواریهای این میدان و برداشتن موانع موجود بر سر راه حرکت اقتصاد کشور بود.
سخنان رئیسجمهور در کنفرانس اقتصاد ایران در دیماه گذشته و تأکید ایشان بر ضرورت توجه بیشتر به اقتصاد را میتوان نقطه شروع یک بازنگری جدی در رابطه اقتصاد و سیاست اعم از سیاست داخلی و خارجی دانست.(۱) نکته موردتوجه ایشان این بود که اقتصاد ملیمان تاکنون برای سیاست چه در عرصه داخل و چه در عرصه خارج، هزینههای فراوان متحمل شدهاست؛ حال باید بپذیریم که قدری هم سیاست به کمک اقتصاد بیاید و از سیاست برای اقتصاد هزینه کنیم. به بیان دیگر، بنای رئیسجمهور بر این است که قدری از شدت برونگرایی کاستهشده، و درونگرایی جایگزین آن شود.
*****
بهراستی تا چه حد میتوان از اقتصاد برای سیاست هزینه کرد و آیا نباید خط قرمزی برای این “هزینه کردن” تصور کنیم؟
درونگرایی بهمعنی توجه به مسائل داخلی کشور و بسیج منابع و امکانات با هدف دستیابی به رشد و شکوفایی اقتصادی، میتواند با افزودن بر اقتدار ملی، موقعیتی را فراهم کند که در دوره بعد، کشور نقش پررنگتر و جدیتری در عرصه سیاست جهانی ایفا کند. بهاینترتیب درونگرایی در یک دوره، میتواند مقدمات دوره موفق برونگرایی را فراهم آورد.
به روایت فرد هالیدی تاریخ سیاسی قرن بیستم ایالات متحده، به خوبی توالی دورههای برونگرایی و درونگرایی را به نمایش میگذارد. دورههای برونگرایی به ترتیب، از سال ۱۸۹۸ تا ۱۹۱۴، از ۱۹۴۱ تا ۱۹۷۳ و از ۱۹۷۹ به بعد را شامل میشود. دورههای درونگرایی هم به ترتیب، دوره قبل از سال ۱۸۹۸، از سال ۱۹۱۹ تا ۱۹۴۱، و از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۹ شکل گرفتهاند. به بیان دیگر، بعد از یک دوره موفق درونگرایی و رسیدن به سطحی قابلقبول از موفقیت در اقتصاد داخل، عصر حضور پررنگتر در عرصه سیاست جهانی فرارسیدهاست.
در تاریخ کشور شوروی سابق هم مباحث مربوط به تقدم و اولویت مسائل داخلی در مقایسه با سیاست خارجی، به شکل خاص خود مطرح بودهاست. برخی مورخان حتی اختلاف بین تروتسکی و استالین در دهه ۱۹۲۰ را تا حد زیادی مرتبط با این موضوع میدانند. تروتسکی معتقد به تلاش برای شکل دادن انقلاب جهانی سوسیالیستی بود، اما استالین به رشد اقتصاد داخلی و قوت گرفتن دارالخلافه سوسیالیسم میاندیشید. توفیق استالین و رسیدن او به قدرت، موجب شد شوروی سابق با جدیت تمام در مسیر رشد اقتصاد داخل حرکت کند و حتی از سیاست خارجی برای رسیدن به این هدف مهم سواری بگیرد.
استالین حتی در دوران جنگ داخلی چین در اواخر دهه ۱۹۴۰، به مائو رهبر حزب کمونیست چین توصیه میکند، فعلاً با ژنرال چیانگ بسازد و جبهه جدیدی برای رویارویی سوسیالیسم با دشمنانش باز نکند. زیرا شوروی سوسیالیستی فعلاً نمیتواند کمکی به کمونیستهای چینی بکند و باید از آنها کمک بگیرد! البته مائو این توصیه استالین را نمیپذیرد و با گسترش جنگ، عاقبت موفق به تشکیل جمهوری سرخ در سرزمین چین میشود.(۲)
تأکید مفرط استالین بر این سیاست و مقدم دانستن رشد داخلی بر گسترش جبهه خارجی از طرف او، هرچند موفقیتهای قابلتوجهی در یک دوره برای روسیه سوسیالیستی به ارمغان آورد، بااینحال موجب شد تا بهتدریج سوسیالیستهای غیرروسی از این کشور فاصله بگیرند. اصطلاح “سوسیالامپریالیسم” در همان ایام و برای تعریف سیاست خاص شوروی وضع شد. منتقدان شوروی سوسیالیستی معتقد بودند، حزب کمونیست شوروی نهضت جهانی سوسیالیسم را برای حل مشکلات داخلی خود بهکار میگیرد و ارزشی برای آن قائل نیست. در دوران استالین یک جمله قصار در محافل خودمانی حزبی شوروی ساخته و پرداخته شد که: “ارزش یک سوسیالیست غیرروسی از ارزش یک تراکتور ساخت روسیه کمتر است!”. همین جمله خود معرف نگاه ویژه استالینیستی به مسائل جهانی سوسیالیسم بود.
درونگرایی به معنی اولویت دادن مسائل داخلی به موضوعات مطرح در سیاست خارجی در برخی کشورهای دیگر هم مطرح بودهاست. الان کشورهایی مثل ژاپن، کره جنوبی، هند، ترکیه، مالزی و … در سایه رشد اقتصاد داخلی و دستیابی به سطحی معقول از “قدرت چانهزنی” توانستهاند مقدمات تحرک در میدانی دیگر را برای خود فراهم کنند.
*****
از جنبهای دیگر، تقدم درونگرایی را بر برونگرایی میتوان نوعی “زمین دادن و زمان گرفتن” دانست. در میدان جنگ، فرمانده تصمیم میگیرد با مختصری پسروی، فرصتی را فراهم کند تا با بازپروری و بازسازی نیروهایش، در مرحله بعد بتواند پیشروی کند.
شاید بهترین مثال برای زمین دادن و زمان گرفتن در تاریخ چندقرن گذشته کشورمان، سیاست موفق شاهعباس صفوی در ابتدای سلطنت خود باشد. در آن ایام، ایران از یک سو با خطر دولت عثمانی روبهرو بود که چشم طمع به سرزمینهای غربی کشورمان داشت. از سوی دیگر از شمالشرق هم ایران با خطر حمله ازبکها مواجه بود. با تشخیص شاهعباس، ایران آن روزگار نمیتوانست به طور همزمان با دو دشمن قدرتمند روبهرو شود. ازاینرو بهناچار، با دولت مقتدر عثمانی از سر صلح و سازش درآمد و احتمالاً توهین و ناسزای تندروهای زمان خود را به جان خرید که او را متهم به سازش با عثمانی و تحویل بخشی از آذربایجان از جمله تبریز به آن دولت میکردند.
بااینحال شاهعباس با این سازش موقت، موفق به خرید زمان شد. او ابتدا با متمرکز کردن توان خود در جبهه شمالشرق، خطر ازبکها را دفع کرد. سپس با کمک مشاوران اروپایی به بازسازی ارتش خود پرداخت و با گذشت ۱۸ سال از سازش با دولت عثمانی، توانست ارتشی مقتدر سازمان دهد و تبریز را بعد از اینهمهسال از عثمانیها پسبگیرد. سیاست زمین دادن و زمان گرفتن در آن دوره بهخوبی نتیجه داد. بیتردید اگر شاه عباس جوان درگیر ماجراجویی میشد و با اتکا به شعار تندروهای دوران خود، همزمان به نبردی بیامان با همه دشمنان ایران میپرداخت، سرنوشت ایران طور دیگری رقم میخورد.
*****
بهراستی چگونه میتوان در این دوران پرآشوب، میدان اقتصاد و سیاست را از هم بازشناخت و با تقدم و اولویت دادن به مسائل اقتصاد داخلی، و با زمین دادن و زمان خریدن، فرصتی برای حل دشواریهای اقتصاد داخلی ایجاد نمود؟ باید منتظر تدابیر دولت تدبیر و امید بود. آیا دولت تدبیر و امید خواهدتوانست مانع گل به خودی تندروها بشود؟ تندروهایی که در همین چندروز پیش برای ایران، نسخه بستن تنگه هرمز بهعنوان یک مقابلهبهمثل با اروپا را توصیه کردند. البته اگر هزینه اینگونه تندرویها بناست از کیسه ملت پرداخت شود و نسخهنویسان انقلابینما خود متحمل زحمت و متقبل هزینهای نشوند، توصیه چنین نسخههایی عجیب نیست که خرج از کیسه مهمان است و حاتم طایی شدن، آسان.
—————————————————————–
* – این یادداشت در ویژهنامه نوروزی روزنامه جهان اقتصاد ۲۸ – ۱۲ – ۹۳ چاپ شدهاست.
۱ – مراجعه کنید به آدرس زیر:
متن سخنان رئیسجمهور در کنفرانس اقتصاد ایران
۲ – میلوان جیلاس در کتاب خود با عنوان گفتگو با استالین میگوید که این ماجرا را از زبان استالین شنیدهاست.
دستهها: سیاستگذاری اقتصادی