همدلی دولت و ملت در سایه “شنیدن از مردم” *
امسال سال همدلی دولت و ملت است. این همدلی میتواند مقدمات دستیابی به توسعه همهجانبه را فراهم کرده، و بهعنوان یک دارایی و سرمایه باارزش در مسیر پیشرفت کشور به کار گرفتهشود. ازاینرو، بیمناسبت نیست درباب مفهوم و جنبههای مختلف آن تأمل بیشتری کرده، و با شناخت هرچه کاملتر آن، بهترین راه برای رسیدن به مقصود را بیابیم.
همدلی دولت و ملت را میتوان وضعیتی دانست که در آن دولتمردان و مدیران ارشد جامعه و عموم مردم، همه و همه با اعتماد متقابل و با درکی روشن از منافع ملی و اهداف توسعه کشور، و در سایه وحدت و هماهنگی شرایطی را فراهم میآورند که جامعه بتواند با استفاده از تمام ظرفیتها و استعدادهای خود به بالاترین حد ممکن رشد و شکوفایی اقتصادی برسد.
البته گفتنی است که در این مبحث، دولت را نباید در قوه مجریه خلاصه کرد. به بیان دیگر، همان طور که همدلی بین قوه مجریه و مردم، در مسیر توسعه همهجانبه کشور ضرورت دارد، همدلی سایر قوا و حتی سایر نهادهای حکومتی با مردم هم موردنیاز است. بهاینترتیب، در نگرشی جامع، باید به همدلی بین مدیریت جامعه با تمام اجزا و ارکانش با مردم اندیشید؛ قوای سهگانه، سازمانهای نظامی و انتظامی و سایر نهادهای حکومتی و عمومی، همه و همه اجزای سیستم مدیریت جامعه هستند، و همدلی آنها با مردم و شهروندان جامعه، لازمه دستیابی به شکوفایی و رشد و توسعه همهجانبه و مستمر کشور است.
اما این همدلی و همراهی چگونه باید شکل بگیرد؟ چگونه و با چه سازوکاری، شهروندان جامعه و مدیران و دولتمردان در کنار هم قرار میگیرند و به تفاهم میرسند؟ آیا مردم باید خود را با مدیریت جامعه “هماهنگ” کنند و مطیع دولتمردان خود بوده، و گفتههای آنان را تکرار کنند؟ یا این مدیران جامعه هستند که باید از مردمشان “بشنوند”؟ آیا این “شنیدن از مردم” باعث نمیشود که مدیران جامعه به سمت سیاستهای پوپولیستی گرایش پیدا کنند؟
معمولاً بیشتر مردم پیشرفت کشور را در قالب اهداف کوتاهمدت و ملموس میسنجند، و به برآورده شدن نیازهای جاری خود توجه دارند. درحالی که دولتمردان با توجه به وظیفه خود، میبایست نگرشی بلندمدت داشتهباشند و منافع بلندمدت جامعه و نه نفع یک گروه یا قشر خاص را در نظر بگیرند. اگر دولتمردان دنبال جلبرضایت هرچه بیشتر عموم مردم در کوتاهمدت باشند، در دام سیاستهای پوپولیستی خواهندافتاد. از سوی دیگر، اگر بدونتوجه به خواستههای کوتاهمدت مردم، به فکر دنبال کردن برنامههای بلندمدت باشند، خود را از همراهی و حمایت مردم محروم خواهندساخت.
ممکن است این برداشت نادرست از مفهوم همدلی صورت بگیرد که ملت باید در مسیر همدلی با دولت قدم بردارد. درحالیکه تلاش برای ایجاد همدلی بیشتر وظیفه و تکلیفی بر دوش مدیریت جامعه است تا شهروندان. دولتمردان و مسؤولان باید برای جلب اعتماد مردم تلاش کنند و این باور را در جامعه گسترش دهند که از یک سو توانایی و تجربه و صلاحیت کارشناسی لازم را برای تصدی امور و حل مشکلات جامعه دارند و میتوانند با اتکا به توان علمی همه نخبگان جامعه، راه را از چاه بازشناسند؛ و از سوی دیگر، هدف و انگیزهای جز خدمت به مردم و حل مشکلات مردم و توسعههمهجانبه کشور و حفظ منافع ملی جامعه ندارند. در این صورت، مردم نیز با اعتماد به این مدیران، در کنارشان قرار خواهندگرفت و حامی مدیریت جامعه خواهندشد. اما اگر تنگنظری دولتمردان و بیاعتنایی آنان به نظرات نخبگان و اندیشمندان بر شهروندان عیان شود، و به حاشیه راندهشدن نخبگان میهندوست را شاهد باشند، اعتمادشان نسبت به مدیران جامعه سلب خواهدشد. همچنین اگر آنان به این باور برسند که اهداف و انگیزهها و دلمشغولیهای مدیران ارشد جامعه چیزی غیر از مشکلات روزمره زندگی شهروندان و راه رسیدن به شکوفایی و رونق اقتصاد ملی است، حاضر به همراهی و همدلی با آنان نخواهندشد.
یکی از موانعی که بر سر راه رسیدن به همدلی در جامعه ما قد علم کردهاست، شرایط خاص سیاسی کشور و نبود شفافیت در این عرصه است. در این فضای غیرشفاف، برخی گروههای سیاسی کمتعداد اما پرقدرت، که پایگاه اجتماعی مناسبی ندارند، بقای خود را در گرو غوغاسالاری و تخریب پایگاه اجتماعی و مردمی رقبای خود میبینند و از هیچ کاری در این مسیر فروگذار نمیکنند، و درعینحال، با تکیه بر توان بالای رسانهای خود، اهداف حزبی و منافع گروهی خود را بهعنوان خواست و مطالبه عموم مردم مطرح میکنند. وقتی عامه مردم شعارها و سیاستهای این گروهها را میبینند و این که به جای دلواپسی برای فقر و فلاکت و بیکاری مردم، فقط دنبال پیشبردن اهداف سیاسی خود و تضعیف رقبایشان هستند، به این نتیجه میرسند که اینان دغدغههای دیگری غیر از گرفتاریهای مردم دارند. و از سوی دیگر وقتی حمایت برخی فعالان سیاسی را از این گروههای تندرو میبینند، بهتدریج صفت بیتوجهی به گرفتاریهای مردم و داشتن اهدافی غیر از دفاع از منافع ملی را که در ابتدا به گروههای تندرو نسبت میدادند، به بخش اعظم مدیریت جامعه نسبت داده، و راه خود را از مدیریت جامعه جدا میکنند.
“شنیدن از مردم” که چندی پیش رئیسجمهور به آن اشاره کرده، و حتی شیوه همهپرسی را برای کشف خواستههای مردم مطرح ساخت، نقطهشروع خوبی برای بسط و گسترش همدلی بین دولت (مدیریت جامعه) با ملت است. با درک و فهم بهتر خواستههای مردم و شنیدن بیواسطه از آنان و نه از کسانی که عادت کردهاند از جانب مردم حرف بزنند و دلمشغولیها و اهداف حزبی و منافع گروهی خود را بهعنوان خواستههای مردم جابزنند، دولتمردان مسیر حرکت خود را برای سالهای آینده بازنگری کرده، و تلاش خواهندکرد تا از مردم و همراهی با آنها “جانمانند”.
———————————————–
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره شنبه ۱۵ – ۱ – ۹۴ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: یککمی سیاسی