ناکارآمدیهای اطلاعرسانی ایرانی *
من تکذیب میکنم، تو تکذیب میکنی، او تکذیب میکند! امروزه کلمه تکذیب یکی از کلمات پرتکرار در بیانیههای رسمی سازمانهای عمومی ماست. گویی واحدهای روابط عمومی سازمانها فقط وظیفه دارند، با بررسی اخبار و اطلاعات منتشرشده در رسانههای رسمی و غیررسمی، “شایعات” منتشرشده درباب سازمان متبوع را تکذیب کنند. و صدالبته کسی درباب علت بروز و شیوع این همه “شایعه” تحلیلی ندارد و پاسخ روشنی نمیدهد.
در واقع بخش قابلتوجهی از مدیران و مقامات متنفذ کشور چندان اعتنایی به حقوق شهروندان درباب “دانستن” ندارند. از دید آنان عامه مردم نهتنها ضرورت ندارد درباب نحوه عملکرد فلان سازمان چیزی بدانند، بلکه حتی مسائلی را که مستقیماً با سرنوشت مردم در ارتباط است، میتوان از آنان مخفی نمود، و بهاصطلاح آب از آب تکان نمیخورد!(۱) معمولاً توجیهی که مطرح میشود، این است که انتشار بعضی اخبار میتواند موجب تشویش اذهان عموم مردم شود. بهاینترتیب، آنان خواسته یا ناخواسته مانع جریان اخبار و اطلاعات میشوند. البته ممکن است این دغدغه تا حدّی معقول باشد و انتشار پیش از موعد برخی اخبار موجبات هرجومرج را فراهم سازد، اما دراصل، این شیوه جلوگیری از گسترش اطلاعات، بهعنوان ابزاری برای مخفی کردن ناکارآمدیهای برخی سازمانها و صدالبته مدیران محترمشان به کار میرود.
فرض کنیم در اثر بیتوجهی یک مقام مسؤول، سانحهای رخ دهد و افرادی جان خود را از دست بدهند، این سازمان میتواند با این توجیه که انتشار این خبر موجب تشویش اذهان میشود، از انتشار خبر جلوگیری کند. بنابراین هیچکس متوجه ناکارآمدیهای آن نمیشود!
اما در جامعهای تشنه دانستن، که مؤسسات رسمی با کمتحرکی و رخوت در عرصه خبررسانی فعالیت کرده، و هرگز نیاز شهروندان را برطرف نمیکنند، خبرگزاریهای غیررسمی بیکار ننشسته، و اطلاعات موردنیاز مردم را پردازش و منتشر میکنند. شایعات در جامعهای گسترش مییابد که فعالیت خبررسانی در آن بهصورت غیرحرفهای و با رعایت تعارفات و احتیاطات بسیار انجام میگیرد. درست مثل هر کالای مصرفی و موردنیاز مردم، که وقتی از مبادی رسمی قابلتأمین نباشد، بازار سیاه داوطلب تأمین و عرضه آن خواهدشد.
علت فعال شدن سخنگویان در عرصه صدور تکذیبیه هم همین کمکاری شبکههای رسمی اطلاعرسانی است. اتفاقی میافتد که مردم میخواهند از جزئیات آن باخبر شوند. اما چنین حقی برایشان به رسمیت شناخته نشدهاست، و ضرورتی ندارد به مردم چیزی گفتهشود. پس مراجع رسمی سکوت میکنند. اما بازار سیاه اطلاعرسانی بیکار نیست. خبر به سرعت پخش میشود و مردم مطلع میشوند. در این مرحله تازه مسؤول مربوطه وارد میدان میشود تا شایعات را تکذیب کند. این تکذیبیهها هم آنچنان ناشیانه ساخته و پرداخته میشوند که خود بهعنوان ابزاری قدرتمند در خدمت خبرگزاریهای غیررسمی قرار میگیرند. البته علت این ناشیگری هم ناگفته معلوم است! جناب مدیر بهجای اینکه یک تکذیبکننده کاربلد و حرفهای(!) را برای این سمت استخدام کند، با رعایت اصول مدوّن شایستهسالاری ایرانی، خواهرزاده باجناق یکی از اعضای هیأتمدیره را در این سمت منصوب فرمودهاست که حتی دیکته صحیح کلمه تکذیبیه را هم بلد نبوده، و با تقلب نمره قبولی گرفتهاست!
حال در چنین فضایی، فرض کنید اتفاق ناگواری در یک گوشه شهر بیفتد. مثلاً خدایناکرده ساختمانی متعلق به سازمانی دولتی یا عمومی فروریخته و احتمالاً دو نفر زیر آوار گرفتار شده و جان خود را از دست بدهند. خبرگزاریهای رسمی سکوت میکنند. اما خبرگزاریهای غیررسمی به سرعت دست به کار میشوند. متن خبر کوتاه و کاملاً روشن است:
ظهر شنبه در خیابان الف، ساختمانی متعلق به سازمان … فروریخته و دو نفر زیر آوار مانده و جان باختهاند.
ساعتی بعد سخنگوی سازمان ذیربط وارد میدان میشود. جملات زیر خلاصه فرمایشات حضرت سخنگو از دو ساعت بعد از واقعه تا صبح روز دوشنبه است:
بعد از ظهر شنبه – تکذیب میکنم. چنین اتفاقی نیفتادهاست.
شنبه دم غروب – در آن خیابان فقط یک دکه مطبوعاتی تخریب شدهاست. مسؤولان مربوط احتمال هرگونه خرابکاری عمدی را رد میکنند. نه ساختمانی ریخته، و نه کسی مصدوم شدهاست.
شنبه سر شب – علت تخریب دکه مطبوعاتی، افتادن تیر برق بر روی آن بود. تلفاتی هم درکار نبودهاست.
شنبه آخر شب – در خیابان الف یک تیر برق به دلیل افتادن اجسام سنگین از ساختمان مجاور بر روی آن، سقوط کرده و باعث تخریب یک دکه مطبوعاتی شدهاست.
یکشنبه صبح – ساختمان فروریخته، اما تلفاتی هم در کار نبود. فقط دو نفر مصدوم شدهاند.
یکشنبه ظهر – دو نفری که فوت کردهاند، مربوط به ریزش ساختمان نیست. یکی با شنیدن خبر قطع شدن یارانهاش از ناراحتی درگذشته، و دیگری هم به دست عزرائیل کشتهشدهاست! به هر حال به بازماندگان هر دو متوفی تسلیت میگوییم.
یکشنبه عصر – هر چند وجود آثار اصابت ضربات شدید بر جمجمه هر دو متوفی تأیید میشود، اما این ضربات عامل مرگ نبودهاست.
یکشنبه شب – درست است که فوت هر دو متوفی ناشی از اصابت جسم سخت به سر و صورت بوده، اما براساس بررسیهای ما، این موضوع ربطی به ریزش ساختمان ندارد. فرد ثالثی در آن جا بوده که اقدام به قتل این افراد کرده. تلاش برای شناسایی هویت قاتل با استفاده از اطلاعات مربوط به ورود و خروج افراد به ساختمان مذکور ادامه دارد.
دوشنبه صبح – فوت دو نفر در جریان ریزش ساختمان و در زیر آوار ماندن تأیید میشود. اما سؤال این است که آن دو نفر آنجا چه کار میکردند. فرد الف بدون هماهنگی با انتظامات وارد ساختمان شده و بنابراین دیهای به بازماندگانش تعلق نمیگیرد! فرد ب هم در جلو دکه مطبوعاتی بدونتوجه به تابلوهای اخطار، در حال تماشای روی جلد نشریات زرد بودهاست!
بهطوریکه ملاحظه میشود، سخنگو ابتدا منکر اصل قضیه است، اما با دستبهدست گشتن اطلاعات حادثه، مجبور به پذیرش بخشی از واقعیت میشود و بهتدریج در مقابل تهاجم خبرگزاریهای غیررسمی به زانو درآمده، و به حقیقت ماجرا اعتراف میکند و البته تازه به فکر توجیه آن میافتد! این شیوه بدیع اطلاعرسانی زمینه را برای فعالیت گسترده و مؤثر شبکههای اطلاعرسانی غیررسمی آماده میکند، و این پیام ضمنی را به شهروندان میدهد که هرشایعهای را باور کنند، زیرا هرچند در ابتدا تکذیب میشود، اما بعداً و به صورت قدم به قدم تأیید خواهدشد!
امروزه در کشور ما صدها مؤسسه ریز و درشت مجوز فعالیت در عرصه اطلاعرسانی دارند و تعداد مؤسسات مفتخر و مزین به عنوان “خبرگزاری” چیزی نمانده به عدد ۵۰ برسد. در مقایسه با ۳ خبرگزاری رسمی فعال در ایالات متحده امریکا، این رقم بسیار جالبتوجه است و میتوان در نظر اول آن را نشانی از اهمیت حوزه اطلاعرسانی در کشور دانست. اما چنین نیست. در واقع نگاه غیرحرفهای و سیاستزده به این حوزه موجب شدهاست که بنگاهها و مؤسسات فعال در عرصه اطلاعرسانی برای سالیان طولانی از رشد و شکوفایی متناسب با ظرفیتهای خود بازمانند.
—————————
۱ – فکرش را بکنید. یک مدل خودرو پرتعداد که بسیاری از شهروندان از تملک یک دستگاه آن شادمان هستند، به دلیل نقص فنی دچار سانحه آتشسوزی میشود. خطر جان بسیاری از شهروندان را تهدید میکند. اما فلان مسؤول دلاور “مصلحت” نمیداند که مردم از این تهدید خبردار شوند. اگر هم فردی از سر خیرخواهی به مردم هشدار دهد، مثل دکتر استوکمان قهرمان نمایشنامه معروف هنریک ایبسن لقب “دشمن مردم” را خواهدگرفت.
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره شنبه ۲۸ – ۶ – ۹۴ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: جامعه, یادها و یادنوشتهها, یککمی سیاسی
بسیار عالی بود