فرصتی برای سنجش *
چندروزی است که اخبار مربوط به رد یا تأیید صلاحیت داوطلبان انتخابات اسفندماه در صدر گزارشات رسانهها قرار دارد، و توجه همگان را به خود جلب کردهاست. اظهارنظرهای له یا علیه هم در مقیاسی وسیع مطرح و منتشر میشود. برخی این ردصلاحیتها را جانبدارانه یا حداقل منتهی به تقویت یک جناح میخوانند، برخی دیگر هم از لزوم رد “افراد خاص” دفاع میکنند. از سوی دیگر برخی رسانهها از رایزنی برای تأیید ردشدگان و افزودن بر تعداد تأییدشدگان خبر میدهند.
در این یادداشت مستقل از تمام مباحث مرتبط با رد یا تأیید صلاحیتها که امیدوارم به نتیجهای مطلوب برسد، و مانعی برای تبدیل انتخابات اسفندماه به جشن بزرگ وحدت ملی ایرانیان نباشد، به نکتهای خاص میپردازم:
برگزاری انتخابات در همه جوامع امروزی، فرصتی برای سنجش موفقیت برنامههای احزاب و میزان اعتماد عموم مردم به آنان است. بهویژه اگر محدودیتی در مسیر برگزاری انتخابات و مراجعه به آرای مردم پیش نیاید، نتایج کسبشده از این سنجش، دقیقتر و قابلاعتمادتر خواهندبود. در کشورهای پیشرفته، بسیاری از احزاب برای افزودن بر درجه موفقیت خود در جلب اعتماد عموم مردم، به نظرسنجیهای کارشناسانه در فرصتهای مختلف دست میزنند تا با شناخت ذائقه و خواست مردم، در مسیری پیش نروند که انتهای آن از دست دادن حمایت مردمی باشد.
انتخابات در کشور ما نیز فرصتی ارزشمند برای سنجش و کشف خواست مردم و علایق و سلایق آنان است. اما انتخابات اسفند ۹۴ جنبه دیگری از این “سنجش” را نیز برای همگان مطرح ساخت، که بیتردید باید آن را از برکات انتخابات و ارجگذاری بر رأی مردم دانست.
عنوان شدن برگزاری آزمون برای داوطلبان عضویت در مجلس خبرگان، بحثهایی را در این عرصه برانگیخت. منتقدان بهویژه بر این نکته تأکید میکردند که چرا برخی داوطلبان ملزم به شرکت در آزمون هستند و برخی دیگر نه. همچنین به این نکته توجه شد که آیا در یک آزمون چندساعته میتوان به قطعیت رسید که فلان داوطلب صلاحیت علمی درحد اجتهاد دارد یا نه. برخی منتقدان نیز به این نکته توجه میکردند که آیا آزمون آنهم با این شیوه، تنها راه تأیید صلاحیت علمی افراد است؟ چرا که طی قرنها اجتهاد فقها توسط استادانشان و نه از طریق یک آزمون چندساعته، بلکه با سنجش و ارزیابی چندینساله انجام گرفتهاست.
مستقل از تمام نکات قوت و ضعف شیوههای ارزیابی صلاحیت، و بدونتوجه به تمام نقدهایی که به این موضوع وارد شده و خواهدشد، به نظر من، طرح مسأله آزمون برای تشخیص صلاحیت علمی افراد دستآورد بسیار ارزشمندی است؛ البته مشروط بر آن که اجازه ندهیم در طول زمان غبار برخورد سلیقهای و حبّ و بغض شخصی بر این آیینه تمامنما بنشیند.
حرکت از وضعیتی در جامعه که در آن هر فردی میتواند مدعی علم و کمالات باشد، و به زور تبلیغات و روابط عمومی و خصوصی، خود را در صف دانایان جا بزند، به وضعیتی که در آن هر فرد برای اثبات ادعاهایش باید مدرک و مستندات رو کند، و از مراجع علمی واجد صلاحیت گواهی دریافت کند، حرکتی اجتنابناپذیر در مدار پیشرفت جامعه است. هر جامعهای در دوران حرکت شتابان خود به سمت رشد و شکوفایی، لاجرم باید از این مرحله عبور کند. حتی در بازار تولید و توزیع و مصرف هم چنین جامعهای شاهد خلق و معرفی برندها و رشد سهم برندها در بازار در مقابل خرید و فروش فله و بستهبندینشدهاست. به بیان دیگر جامعه نیاز به ارزیابی و اعتماد بر پایه سنجش دارد و میآموزد که بیحساب و کتاب به کسی یا چیزی اعتماد نکند.
امروزه جامعه ما به دنبال رشد نجومی مراکز آموزشی و علمی، با گروه کثیری دانشآموخته و مدعی روبهروست که همه خود را مستحق عنوان و رتبه علمی میدانند، و از این نظر فرقی بین مؤسسات حوزوی و دانشگاهی نیست.
بهراستی آیا باید هرکسی را که به قول خواجه حافظ “طرف کله کج نهاد، و تند نشست”، آشنا به راز و رمز کلاهداری و آیین سروری بدانیم؟ آیا هرکسی که به صرف گذراندن فلان دوره آموزشی، یا حضور در فلان مکان، مدعی عنوان و سمتی باشد، نباید روزی عیار زرش به سنگ محک سنجیده شود؟ آیا به صرف این که فردی از طرف اطرافیانش، “جناب دکتر”، “حضرت استاد”، “معلم اخلاق” یا “آیتالله” خطاب میشود، مردم باید بیهیچ تردیدی او را با همان عناوین بپذیرند؟ یا این که نهاد و مرجعی رسمی این ادعاها را بیطرفانه سنجیده، و خیال مردم را راحت کند؟ آثار علمی و قلمی فرد و خدمتی که او به پیشبرد علم و حل معماهای علمی کرده، کجا و چگونه باید موردارزیابی قرار گیرد؟
فکرش را بکنید. فلان کشتیگیر صاحب نام وقتی برای مسابقات انتخابی دعوت میشود، قبول نمیکند که با جوانان جویای نام دست به یقه شود، و انتظار دارد، بدون مسابقه او را به عضویت تیم ملی بپذیرند! فلان مدیر صاحب نام که سالیان دراز سابقه مدیریت دارد، و در همان زمان تصدی سمتهای پرمشغله با استفاده از رانت، مدرک تحصیلی هم گرفته، حاضر به شرکت در یک مسابقه علمی با جوانان مستعد و دانشمند کشور نمیشود، چون میداند که قافیه را خواهدباخت.
جامعه ما به شدت گرفتار خود برتربینی علمی است. روزی باید حرکت به سمت سنجش این همه ادعاها اعم از بیپایه یا باپایه آغاز شود. روزی باید محک تجربه به میان آید تا عیار زر وجودی همه مدعیان سنجیدهشود، و اعتبار علمی و صلاحیت افراد را آثار قلمی و علمیشان مشخص کند نه ماشین پرتوان تبلیغات رسانهای.
آنروز از همه مدعیان علم و کمالات، “مستندات” خواستهمیشود و دیگر نمیتوان کسی را با زور و ضرب تبلیغات رسانهای “دکتر”، “مهندس” و صاحب عالیترین مراتب علم و دانش و تقوا جا زد.
آزمون تشخیص صلاحیت علمی و تأیید اجتهاد داوطلبان عضویت در مجلس خبرگان، هرچند به دلیل حاشیههای که پیدا کرد، مورد انتقادات متعدد قرار گرفت، اما بیتردید موجب شروع فصلی جدید برای سنجش اعتبار علمی مدعیان در همه سطوح و شؤون شدهاست؛ شروعی که باید آن را به فال نیک گرفت.
—————————-
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره شنبه ۱۰ – ۱۱ – ۹۴ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: یککمی سیاسی