دلنوشتههای آن شبِ سخت و آن صبح تلخ
یکشنبه شب، ساعتی از پایان روز نوزدهم دیماه گذشته بود که خبر رحلت آیتالله را شنیدم. ساعتی در بهت و حیرت سپری شد. اندوهی بیپایان به جانم ریختهبود. به مظلومیت و صبوری این مرد بزرگ میاندیشیدم، و به ظلمی که تازه به دوران رسیدههای عرصه سیاست در حق او روا داشتند.
آن شب و صبح روز بعد چند نوشته کوتاه در فضای مجازی منتشر کردم که بیشتر از این که بیانگر حس و حالم در آن ساعات تلخ باشند، بهانهای برای گذراندن وقت بود. این چند نوشته را در به عنوان تصویری از آن شب سخت و آن صبح تلخ نقل کردهام:
ساعت ۲۲:۰۱ نوزدهم دی ۹۵
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
سه سال و اندی پیش سرخوش از آمدنش به میدان انتخابات سال ۹۲ و دقایقی پس از شنیدن خبر ثبت نام، این مطلب را نوشتم؛ و اینک مبهوت از چنین رفتنی که بیگمان همسنگ و از جنس همان مظلومیت چندینساله اوست، … دلم گرفته، و فعلاً به جای نوشتن هر متنی، میخواهم همان نوشته سه سال و اندی پیش را مرور کنم، شاید شیرینی مرور آن خاطره کمکم کند که تلخی این ساعات و این شب را تحمل کنم:
تکدرخت
—————————————-
ساعت ۲۲:۵۱
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
خیلی سال پیش در یکی از خطبههایش به شرح آیه ۱۱ سوره مجادله پرداخت: ” یا أیها الذین آمنوا إذا قیل لکم تفسحوا فیالمجالس فافسحوا یفسح الله لکم”
حرمت مجاهدان جنگ بدر را حفظ کنید، دوستان دوران غربت رسول خدا بودند. وقتی در مجلسی پا میگذارند، خودتان را جمع و جور کنید و آنان را بر صدر بنشانید.
اما بهراستی این نوکیسگان عرصه سیاست که یکشبه از کارتنخوابی سیاسی به موقعیتی خاص رسیدهاند، نهتنها احترام آن مجاهد روز بدر را حفظ نکردند، بلکه از هر آزار و اذیتی، از توهین و تهمتی در حق او فروگذار نکردند
او با صبوری و سربلندی رفت، و تاریخ میان او و نوکیسگان تازه انقلابیشده داوری خواهدکرد.
————————————-
ساعت ۲۴:۴۱
خاطرهای از روزهای دشوار جنگ و آن “فرمانده”
چه هفتهها که بسیاری از مردمان منتظر میماندند تا جمعه برسد و فرمانده دفاع مقدس با خطبهای سنجیده آب بر آتش نگرانی و دلشوره بیپایان مردم بریزد، و تحلیلی از وقایع روز ارائه کند که فصلالخطاب باشد. خطبههای او برخلاف سخنان برخی سخنوران امروز، به عاشقان این سرزمین و مدافعان غیورش امید میداد و نگرانیهایشان را برطرف میساخت
اما آنروز ماجرایی دیگر داشت.
او از همسران خلبانان رشید و پاکباز سرزمینمان گفت. بانوانی که نگران مردانشان بودند. از آن لحظهای که خداحافظی میکردند تا سوار بر پرندهای آهنین بال به پاسداری از مرزهای کشورمان بپردازند، تا لحظهای که برگردند. گروهی از این بانوان که دست کمی از مردان غیور و دلاورشان نداشتند، برای دقایق سخت انتظار و دلشوره خود چارهای اندیشیدهبودند.
آنها در آن دقایق نگرانی، گرد هم جمع شده و با کمک هم یک قالی بافتهبودند؛ آن قالی به مسؤولان تحویل شد تا فروختهشود و خرج دفاع مقدس شود.
آنروز فرمانده با بغضی در گلو از این بانوان سخن گفت و از دلسوزی و عشقشان به میهن اسلامی تجلیل کرد.
او فرمانده چنین جنگی بود، و همراه همیشگی چنین مردمانی.
————————————-
ساعت ۸:۰۱
حس و حال غریبی دارم، همان حسی که صبح روز هشتم تیر ۱۳۶۰ به سراغم آمدهبود. یکبار دیگر، گویی تاریخ تکرار شدهاست: نادرهمرد میدان تدبیر و سیاست، مرد مظلوم میدان توهین و تهمت و همراه صبور و سرسخت ملت نجوای ارجعی را شنیده، و بیخبر از دل دوستدارانش، و شادمان از دیدار رفیق اعلی شتابان رهسپار شدهاست.
————————————
ساعت ۸:۰۳
برای هاشمی رأی مردم زینت نبود، ابزار کسب قدرت هم نبود. بلکه شاخصی برای سنجش رضایت ملت و کشف ضرورت اصلاح مسیر حکومت بود.
او به همین دلیل از مورد قضاوت قرار گرفتن بهوسیله مردم هراسی نداشت، و بارها خود را در معرض داوری آنان قرار داد.
و اینک یکبار دیگر او خود را در معرض داوری مردمش نهادهاست. و مردم حقشناس روز سهشنبه با بدرقه یار روزهای سخت خود، بار دیگر به او رأی خواهندداد، آنهم در انتخاباتی که دیگر نیاز به تأیید صلاحیت ندارد.
——————————-
ساعت ۸:۵۷
نوزدهم دیماه روزی بسیار مهم در تاریخ معاصر ایران است.
در سال ۱۳۵۷ برای اولین بار تظاهراتی مردمی و گسترده در اعتراض به رژیم پهلوی و انتشار مقاله توهینآمیز در قم صورت گرفت. این تظاهرات سرآغاز “مراسم چهلم” در شهرهای دیگر بود که بهتدریج به جای چهلروز یکبار به کار هرروزه مردم تبدیل شد.
و اینک در نوزدهم دیماه ۱۳۹۵ یکی از اصلیترین چهرههای این نهضت مردمی به سوی پروردگارش بازگشت. گویی تقدیر چنین بود که بهنوعی حق به حقدار برسد: از این به بعد هرسال با گرامیداشت روز نوزدهم دیماه، یاد این مرد بزرگ را هم گرامیخواهیمداشت. زیرا نهضت بدون نام هاشمی بخش مهمی از معنایش را از دست میدهد.
هاشمی صبور و رازدار باید هم در چنین روزی میرفت، تا بدخواهانش بدانند او از تاریخ انقلاب حذفشدنی نیست.
دستهها: تاریخ معاصر, یککمی سیاسی