با سامسونگ بازی نمیکنیم *
همانگونه که انتظار میرفت، رفتار سخیف شرکت سامسونگ در مراسم المپیک زمستانی ۲۰۱۸ عکسالعملهای هیجانی و تندی از طرف برخی مقامات مسؤول بهدنبال داشت. برخی سخنوران نیز فرصت را غنیمت شمرده، و انتقادات تکراری خود از رویکرد هستهای دولت را بازنشر کردند. برخی اعلام کردند گوشی سامسونگ خود را کنار میگذارند، دیگری هم به دلجویی از ورزشکاران ایرانی پرداخت که بهاصطلاح “خودم براتون بهترشو میخرم!”. با مروری بر این مجموعه برخوردهای عجولانه و غیرمنسجم میتوان بهخوبی دریافت که متولیان امر هماهنگی لازم را برای رویارویی سنجیده با چنین رویدادهایی ندارند.
ازآنجاکه تکرار چنین اتفاقی در آینده از طرف شرکتهایی مانند، ال جی، هیوندایی، دوو، و حتی اتحادیه دارندگان قایق موتوری کشور جیبوتی بعید نیست، لازم است نگاهی آسیبشناسانه به این پرونده داشتهباشیم:
۱ – تردیدی نیست که عاملان این حرکت سخیف باید خطای بزرگ خود را جبران کنند. اما این “جبران” را نباید در سطح عذرخواهی و تقدیم هدیه و دلجویی خلاصه کرد. زبانی که خاطیان میفهمند، زبان پول و تجارت است، و عذرخواهی و بهاصطلاح دولا و راست شدن بهمنظور حفظ بازار برای تاجران حرفهای مشکلی ایجاد نمیکند. اعمال محدودیت هوشمند برای خاطی، بهگونهای که منافع او و حامیانش را از بازار ایران کاهش دهد، اما محدودیتی برای مردم و مصرفکنندگان ایجاد نکند، مجازات مناسبتری است. سهامداران آن برند خاطی باید بدانند که مدیرانشان بابت خودشیرینی برای مستأجر تاجرمسلک کاخ سفید زیانی به آنان تحمیل کردهاند که چندین برابر رشوه دریافتیشان از لابیهای ضدایران است! اینگونه مجازاتها هزینه شیطنت برای دشمنان ایران را در سطح جهانی بالا خواهدبرد، زیرا باید رشوههای بزرگتری را بپردازند.
اما مجازاتهایی از نوع خاموش کردن گوشی سامسونگ بیشتر از این که مجازات طرف خاطی باشد، مجازات طرف خودمان است! و خاطی بیشتر از آنکه دردش بیاید، به ما خواهدخندید. احضار فلان سفیر و دادوبیداد رسانهای و حتی تهدید فلان شخص حقیقی یا حقوقی به احضار و محاکمه نیز نهتنها دردی را درمان نمیکند، بلکه شاید به نفع طرف خاطی باشد زیرا به هدف بزرگ خود یعنی انعکاس جهانی این توهین نزدیک و نزدیکتر میشود.
برند خاطی برای ادامه حضور در ایران باید برخلاف گذشته بخش بزرگتری از منافع خود را بپردازد، اما نه به صاحبان امضاهای طلایی، بلکه به خزانه ملت سربلند و نجیب ایران.
۲ – طی سالیان گذشته بازار پرجاذبه ایران بهراحتی مبدل به میدان تاختوتاز برخی برندهای خارجی شدهاست. امتیازات آنچنانی به برخی نوکیسگان دنیای تجارت دادهشده، و نمایندگیهای گاه خودخوانده این برندها به سودهای گزاف رسیدهاند، و طبعاً سهم صاحبان امضاهای طلایی هم به شکل مناسب تأمین شدهاست. وقتی صحبت از حضور مافیا در بازار فلان کالا میشود، معمولاً مقامات رسمی پاسخ میدهند که شواهدی بر حضور مافیا وجود ندارد. درحالیکه منطقاً آنان باید شواهدی بر نبود مافیا در پشت پرده امتیارهای چندصدمیلیاردی ارائه فرمایند. (۱)
اینک که حرکت موهن شرکت سامسونگ رگهای گردن بعضی مقامات را متورم کرده، بهترین فرصت برای طرح این سؤال است که چگونه این برندها بازار بزرگ ایران را به حیاط خلوت خود تبدیل کردند و بابت این نفوذ چه کسانی “منتفع” شدند. چگونه است که با یک تغییر مختصر در مقررات واردات خودرو، ثروت فلان خانواده یکشبه چندصد میلیارد تومان افزایش مییابد؟ چگونه است که تجارت با فلان برند در انحصار فلان خانواده قرار میگیرد؟ و … .
۳ – کشورمان طی چندده سال گذشته پیشرفتهای غرورآفرینی در حوزههای مختلف علوم داشتهاست. این پیشرفت در سایه همت و سختکوشی فرزندان دلیر ایران، و البته صبر و بردباری و ایثارگری همه ملت که هزینه سهمگین مالی این پیشرفت را تأمین کردهاند، محقق شدهاست. بهراستی با این توانایی ارزشمندی که در عرصه علم و فن کسب کردهایم، چرا متولیان امر مقدمات استفاده از بخشی از این توان را برای تولید کالاهای موردنیاز مردم فراهم نمیکنند؟ اگر این امر سالیان پیش اتفاق افتادهبود، و شاخههای مختلف صنعت مورد بیمهری قرار نمیگرفت، فقط با صرف بخشی اندک از بودجه و توان داخلی که تاکنون برای پیشبرد برخی علوم و فنون انتخابی تخصیص یافته، اینک برند داخلی تلفن همراه ما موفقتر از برندهایی چون سامسونگ و غیره در سطح جهان عرضه میشد و سامسونگ نمکخورده سودای نمکدان شکستن در سر نمیپروراند.
۴ – انعطاف بسیار اندک در شیوهها و مشی سیاسی سیاسیون و سخنوران طی سالیان طولانی، ما را تبدیل به سوژهای نسبتاً قابلپیشبینی برای طرف مقابلمان ساختهاست، و بهاصطلاح دستمان را خواندهاند. آنان میدانند که ما معمولاً در چنین شرایطی و وقتی مورد توهین و تحقیر قرار گرفتیم، چه خواهیمکرد. چند سفیر به وزارت خارجه احضار میشوند و چند وزیر به مجلس. چند مورد راهپیمایی و قطعنامه و احتمالاً توهین و تهدید متقابل نیز اتفاق میفتد. بعد از مدتی هم همهچیز به نقطه صفر برمیگردد. شخصاً نگران این هستم که با نخنما شدن این شیوه واکنش نشان دادن، یک روز عصر مدیران دو شرکت رقیب بعد از یک بازی گلف، بهعنوان سرگرمی با همدیگر شرطبندی کنند که کدامشان میتوانند یک وزیر ایرانی را گرفتار استیضاح بکنند! در بازار مکاره سیاست جهانی “قابلپیشبینی بودن” کم درد و گرفتاری بهدنبال ندارد.
۵ – اما در پایان، سالها پیش و بعد از شکست حمله کماندوهای امریکایی به طبس، یکی از مقامات امریکایی در پاسخ به سؤال خبرنگار از علل شکست این عملیات، گفتهبود که آیتالله خمینی بر بالکن خانهاش ایستادهبود و با هربار تکان دادن دستش در مسیر بالا به پایین یکی از بالگردهای ما منهدم میشد!
این جمله اوج استیصال طرف مقابل ما را در آن سالها نشان میدهد. آنان با رقیبی وارد بازی شطرنج شدهبودند که کاملاً غیرقابل پیشبینی بود. اما با گذشت زمان و تکرار رفتارهای کلیشهای بدون هیچگونه انعطاف و ابتکاری، ازیکسو به حریفی مبدل شدهایم که رفتارمان قابلیت شبیهسازی و پیشبینی دارد، از سوی دیگر اجازه دادهایم شأن و منزلتمان در اذهان پایین بیاید، و بدینترتیب به جای بازی با امریکا و شوروی، اینک طرف مقابلمان مدیر روابط عمومی شرکت سامسونگ است! پس بهترین رویکردی که میتواند برایمان متضمن عزت در عرصه دیپلماسی باشد، خودداری از “بازی کردن با سامسونگ” است، که لازمه آن تجدیدنظر در بسیاری از برخوردهای کلیشهای و بازنگری در شیوه تعاملمان با جهان است.
—————————–
۱ – این نکته را در یادداشت روز یکشنبه ۲۶ آذرماه گذشته با عنوان “مافیاهای تجاری برعلیه توسعه و خصوصیسازی” توضیح دادهام.
* – این یادداشت در روزنامه عصر اقتصاد شماره شنبه ۲۸ – ۱۱ – ۹۶ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: یککمی سیاسی