حقوق قربانیان بیگناه و معیار دوگانه امریکایی
وضعیتی را تصور کنید که فردی مسلح یک نفر را گروگان گرفتهاست. پلیس با حضور سریع در صحنه سعی میکند مقدمات رهایی گروگان را فراهم کند. طبعاً بهمنظور رعایت حقوق گروگان بیگناه، از هر اقدامی که ممکن است خطری برای جان او ایجاد کند، خودداری خواهدشد، و با قبول خواستههای فرد گروگانگیر (فراهم ساختن امکان فرار) به شرط آزادی گروگان موافقت خواهدشد. اما اگر پلیس یقین حاصل کند که دادن فرصت به گروگانگیر منتهی به انجام اقدامی خطرناک مثل انفجار انتحاری و … خواهدشد، ممکن است حتی حاضر به انجام عملیات و بهخطر انداختن جان گروگان هم بشود.
براساس این منطق هرچند رعایت حقوق قربانیان بیگناه و بهاصطلاح اشخاص ثالث حوادث خشونتبار بسیار مهم است، اما ممکن است مصالحی بزرگتر عدمرعایت این حقوق را توجیه کند.
بااینحال این نکته بدیهی مورد سوءاستفاده دولت امریکا در تدوین معیار دوگانه رعایت حقوق قربانیان بیگناه شدهاست. برای روشن شدن مطلب توجه به موارد زیر لازم است:
۱ – بهدنبال حملات تروریستی یازدهم سپتامبر، مقامات امنیتی محلی در امریکا اجازه یافتند که درصورت وقوع هواپیماربایی، و اگر متوجه شدند که هواپیماربایان قصد دارند از هواپیما بهعنوان سلاحی برای حمله به مناطق مسکونی استفاده کنند، هواپیما را با مسافران، خدمه و هواپیماربایان در مکان مناسب منهدم کنند تا فرصت حمله تروریستی به ربایندگان دادهنشود. از دید مقامات بالاتر جلوگیری از بروز خطر برای هزاران نفر ساکنان شهر تهدیدشده، دلیل قانعکنندهای برای انهدام هواپیما با کلیه سرنشینان بیگناه آن است.
۲ – دولت امریکا بارها و بارها با استفاده از پهپاد به اهدافی در پاکستان و افغانستان حمله کرده که نتیجه آن قتل دهها انسان بیگناه بودهاست. توجیه این دولت همواره این است که در عملیات ضدتروریستی تعدادی انسان بیگناه هم ممکن است به اشتباه هدف قرار گیرند. اما اهمیت و ضرورت اینگونه عملیاتها بهحدی است که چنین نتایج ناخواستهای را میتوانپذیرفت.
۳ – رژیم صهیونیستی با محاصره کامل نوار غزه، ایجاد دشواریهای فراوان برای ساکنان این منطقه و به خطر انداختن جان کودکان و نوزادان و بیماران سعی دارد، مبارزان فلسطینی را وادار به سازش و قبول شرایط خود بکند. از دید این رژیم اگر سلامتی این کودکان بیگناه به خطر بیفتد و ساکنان منطقه خطر مرگ دستهجمعی را باور کنند، تسلیم خواهندشد و از مبارزان فلسطینی خواهندخواست دست از مبارزه بکشند.
شکی نیست که قربانیان این محاصره غیرانسانی لزوماً مبارزانی نیستند که رودرروی رژیم کودککش قرار دارند. بااینحال صهیونیستها قربانی کردن اشخاص ثالث را برای رسیدن به هدفشان مجاز میدانند و در این مسیر از حمایت دولت امریکا برخوردار هستند.
۴ – در حملات ارتش سعودی و متحدانش به یمن، بارها و بارها شهروندان بیگناه و بهویژه کودکان مظلومانه به قتل رسیدهاند. از سوی دیگر محاصره دریایی یمن مشکلات گسترده بهداشتی و سوءتغذیه برای میلیونها انسان بیگناه ساکن یمن و بهویژه کودکان را به دنبال داشتهاست. بااینحال دولت امریکا با این توجیه که هدف اعمال فشار بر حوثیها است، این جنایات را مجاز اعلام میکند.
۵ – بهدنبال حمله صدام به کویت که موجب شد امریکاییها برنامه حذف او از صحنه سیاست خاورمیانه را جدی بگیرند، تحریمهای گسترده بر علیه این کشور اعمال شد. هدف ایجاد دشواری برای حکومت صدام حسین بود. اما امریکاییها میدانستند که بار این دشواری سهمگین فقط و فقط بر دوش مردم عراق خواهدبود. اینجا هم امریکاییها اعمال فشار بیرحمانه بر بیگناهان را مجاز تلقی کردند، با این توجیه که موقعیت صدام حسین را تضعیف میکند.
۶ – در تحریمهای ظالمانهای که امریکاییها بر علت ملت ایران اعمال کردهاند، نیز ردپای این استدلال نامعقول مشاهده میشود: با تشدید فشار بر مردم کوچه و بازار موقعیت حکومت را تضعیف میکنیم!
بهطوری که ملاحظه میشود، دولت امریکا همیشه و همهجا به مخاطره افکندن بیگناهان را برای پیشبرد اهداف سیاسی و نظامی خود مجاز تلقی میکند. به بیان دیگر امریکا و دولتهای همپیمان او اجازه بلکه حق دارند برای رسیدن به اهداف سیاسی-نظامی خود با جان بیگناهان بازی کنند. و بهاصطلاح اشخاص ثالث را گرفتار سازند.
اما اینک به یک مورد مشابه دیگر توجه کنیم:
دولت سوریه که بههرتقدیر هنوز دولت به رسمیت شناختهشده و قانونی آن کشور است، برای ریشهکن کردن گروههای مسلح غیرقانونی و چندملیتی قصد حرکت به سمت شهر ادلب بهعنوان آخرین پایگاه شورشیان در شمال غربی کشور را دارد. روشن است که تلاش ناگزیر دولت برای بازپس گرفتن این منطقه از خاک خود خواه ناخواه همراه با تلفات انسانی و ریختهشدن خون بیگناهان همراه خواهدبود. اما اینبار از دید دولت امریکا چنین اقدامی به دلیل بهخطر انداختن جان شهروندان بیگناه مجاز نیست و حتی مصداق جنایت جنگی محسوب میشود!
به بیان دیگر از دید امریکاییها ارتش عربستان در خاک یک کشور مستقل اجازه حمله به اهداف غیرنظامی را دارد، اما ارتش سوریه در خاک خود مجاز به درگیری با شورشیان چندملیتی نیست! رفتار امریکاییها با ارتش و دولت سوریه در ماجرای ادلب بهگونهای مشابه همان رفتاری است که ارتش اشغالگر شوروی سابق در حمایت از شورشیان حزب دموکرات آذربایجان و ماجرای پیشهوری و جلوگیری از حرکت ارتش ایران به آن منطقه در اواسط دهه ۱۳۲۰ داشت.
استفاده ابزاری از مفهوم حقوق اشخاص ثالث در صحنههای درگیری تنها مورد از معیارهای دوگانه دولت امریکا نیست، و همچنین این سوء استفاده منحصر به دولت تندرو ترامپ نمیشود. بلکه همه دولتهای گذشته و حال امریکا در تعریف این معیارهای دوگانه و استفاده همراه با گشادهدستی از آنها همداستان بودهاند. تروزیسم خوب در مقابل تروریسم بد، دیکتاتوری خوب در مقابل دیکتاتوری بد، جنایت جنگی مجاز در مقابل جنایت جنگی غیرمجاز، صدام خوب در مقابل صدام بد و … و اخیراً استفاده مجاز از ساختمان کنسولگری برای حذف فیزیکی مخالفان مواردی از این معیارهای دوگانه هستند که به کرات مورد استفاده دولتهای امریکا در طول زمان قرار گرفتهاند.
بیتردید افزایش درجه آگاهی افکار عمومی جهان و مقاومت ملتهای بیدار در مقابل این نظم زورمدارانه عاقبت همه زورگویان عالم را ملزم به کنار گذاشتن این شیوه نخنماشده خواهدساخت.
دستهها: یککمی سیاسی