برای دوستی منتظر فرمان شفا *

سیف‌الله را از مهر ماه ۱۳۵۶ یعنی نزدیک به چهل و دوسال پیش می‌شناسم. آن سال من با ورود به دانشگاه همراهی با تشکیلاتی کوچک اما مصمم به ایجاد تغییر در جامعه را آغاز کردم. قطار جامعه به‌تدریج بر روی ریل تغییر می‌افتاد، و همه فعالان سیاسی و به‌ویژه دانشجویان تلاش می‌کردند نقش بیشتری در این جریان ایفا کنند.
همایون، هاشم، جواد، ابراهیم، مجید، حمید، داوود، فرشاد، علی‌رضا، حاتم، حسن، حسین، … و سیف‌الله افراد فعال این تشکیلات دانشجویی بودند. هرچند همه این اعضا به من به‌عنوان جدیدترین و جوان‌ترین عضو توجه خاصی داشتند، در این بین ارتباط دوستانه و صمیمیت خاصی بین من و سیف‌الله ایجاد شد. شاید آذری بودنمان هم در این ارتباط مؤثر بود. اما آنچه به شکل‌گیری سریع این دوستی که بعدها به هم‌اتاقی شدن هم انجامید، رفتار بی‌تکلف و صداقت و صراحت سیف‌الله بود. تعلق خاطر هردوی ما به نوشتن به‌عنوان ابزاری برای ایجاد تغییر در جامعه و عاقبت حضور در میدان مطبوعات و رسانه‌ها که مستقل از هم روییده، و شکل گرفت، شاید مدرکی معتبر برای بی‌پایه نبودن این دوستی و به‌تعبیری نشان علایق و سلایق مشترک باشد.
مکالمه چندثانیه‌ای بین من و سیف‌الله در هفته آخر مهر ۵۶ در راه‌پله دانشکده و نگاه نگران او که مرا بدرقه کرد، فراموشم نمی‌شود. آن‌روز در راه‌پله و با چند کلمه به او گفتم که قصد انجام چه کاری دارم. هرچند سیف‌الله به حکم سن و سال طالب تحرک و فعالیت بیشتر در مسیر تغییرخواهی و مبارزه با وضع موجود بود، اما او که برای من حکم سال بالایی را داشت، شاید این حرکت را برای جوان‌ترین عضو تشکیلات مناسب و کم‌خطر نمی‌دید.
روزهای پرتلاطم سال‌های ۵۶، ۵۷، و ۵۸ گذشت. و به‌تدریج زنجیر صمیمت و دوستی بی‌شائبه بین من و سیف‌الله مستحکم‌تر و مستحکم‌تر شد. زنجیری که تندباد حوادث و تلاطم دهه ۶۰، طنازی دهه ۷۰، طراری دهه ۸۰، و بی‌اطمینانی دهه ۹۰ هیچ‌کدام با یدوبیضای آنچنانی‌شان نتوانستند آن را پاره که سهل است، حتی تضعیف کنند.
اما این‌هم لابد از بازی‌های زمانه‌است که اینک پاره شدن مویرگی باریک دوست دیرین‌مان را گرفتار بستر کرده‌است.
حاج‌سیف‌الله یزدانی دوست دیرین ما و پیش‌کسوت عالم روزنامه‌نگاری چندروزیست که بستریست و منتظر صدور فرمان شفا از جانب حضرت حق. امیدوارم لطف و کرم کریم مطلق شامل حال او بشود و بحران این روزها را به سلامت کامل پشت سربگذارد و بار دیگر به پشت میز کارش در عصر اقتصاد بازگردد که ایران امروز نیازمند قلم شجاع و اندیشه توانا و رفتار مصلحانه او و امثال او است؛ خیرخواهان صادقی که هرچند تعدادشان اندک نیست، اما از بیداد زمانه آنچنان دور از هم افتاده‌اند که تلاش صادقانه و مجاهدت خالصانه اما فرادای آنان کم‌تأثیر شده‌است.
من نیز همراه دوستان و دوستداران سیف‌الله خالصانه دست به دعا برداشته‌ام که او پرتوان و مصمم همچون گذشته به میدان بازگردد و این عارضه که لابد درجه‌ای اعطایی از جانب حضرت دوست است، از توان خدمت و تأثیر او و قلمش نکاهد. امّن یجیب المضطرّ اذا دعاه و یکشف السّوء.
——————————–
* – این یادداشت در روزنامه عصر اقتصاد شماره شنبه ۵ – ۵ – ۹۸ به چاپ رسیده‌است.

guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.