انتخابات؛ از تشریفات تا واقعیت *
دوشنبه گذشته رئیسجمهوری در همایش استانداران و فرمانداران سراسر کشور از تشریفاتی شدن انتخابات بهعنوان خطر بزرگی یاد کرد که دموکراسی را تهدید میکند.(۱) به گفته ایشان، یکبار در گذشته انتخابات واقعی که دستآورد نهضت مشروطهخواهی بود، مبدّل به تشریفات شد، و رأی مردم ارزش و اهمیت خود را از دست داد. اما با پیروزی انقلاب اسلامی بازهم فرصت برگزاری انتخابات واقعی در کشور فراهم شد و رأی مردم ارزش و اعتبار یافت. اینک نباید اجازه دهیم برای بار دوم جامعه به سمت تشریفاتی شدن انتخابات پیش برود.
برای درک بهتر ابعاد انتخابات تشریفاتی کافی است به تجربه دهههای بعد از استقرار مشروطیت توجه کنیم. حکومت پهلوی اول تصمیم میگرفت که مثلاً افراد خاصی بهعنوان نمایندگان مردم انتخاب شوند، و دراصل خواه انتخابات برگزار میشد و خواه نمیشد، نتیجه تغییری نمیکرد. مشابه همین اتفاق در کشورهای گرفتار استبداد بهطور مداوم اتفاق میافتد. در دوران صدامحسین انتخابات ریاستجمهوری عراق همیشه یک نتیجه روشن داشت: سیدالرئیس یا همان صدامحسین با رأی قاطع مردم انتخاب میشد. در کشورهای بلوک شرق سابق هم حزب کمونیست تشخیص میداد چه کسانی کاندیدا بشوند، و چه کسانی رأی بیاورند.
نکته قابلتأمل این است که تشریفاتی شدن انتخابات لزوماً بهیکباره اتفاق نمیافتد و ممکن است در یک جامعه شاهد حرکت تدریجی در این مسیر باشیم، و برخی تصمیمات و اقدامات متولیان امر دانسته یا ندانسته درصد تشریفاتی بودن انتخابات را افزایش بدهد. درواقع آنچه رئیسجمهوری را وامیدارد که در این میدان وارد شده و اظهار نظر کند، همین نگرانی از برخوردهای سلیقهای منتهی به کاهش اهمیت و قدرت تأثیرگذاری رأی مردم است. کنار گذاشتن برخی نامزدها از دور رقابت دراصل قدرت انتخاب مردم را کاهش میدهد، و وقتی این حرکت وزن و قدرت بیشتری بیابد، انتخابات معنی و مفهوم خود را از دست خواهدداد، زیرا نتیجه از پیش روشن است.
بهترین معیار برای سنجش درجه تشریفاتی شدن انتخابات این است که خواست عامه مردم را با دغدغههای نمایندگان مجلس مقایسه کنیم. وقتی ملاحظه میشود که مردم با رأی خود دولتی را به قدرت میرسانند که شعار انتخاباتیاش رونق بخشیدن به اقتصاد کشور در سایه تعامل مثبت با دنیا است، اما دستآورد ارزشمند چنین دولتی در مجلس مورد نقد بیرحمانه گروهی کثیر از نمایندگان مجلس وقت قرار میگیرد، میتوان چنین برداشت کرد که کاهش حق انتخاب مردم موجب شده، مجلسی شکل بگیرد که سخنگوی واقعی رأیدهندگان نیست. وقتی بیشترین حجم سؤال نمایندگان مجلس از وزرا یا تذکراتشان به جای مشکلات معیشتی مردم، در حوزه ملاحظات فرهنگی و اخلاقی یا عزل و نصب وابستگان جریانهای سیاسی مطرح میگردد، یا وقتی همان مجلس وزیر وقت ارتباطات را مورد مؤاخذه قرار میدهد که چرا دسترسی شهروندان به اینترنت را تسهیل کردهاست، نیز میتوان چنین نتیجهای گرفت. زیرا شهروندان هر سلیقه سیاسی خاصی که داشتهباشند، طبعاً خواستهشان این نیست که: “با ما مثل کودکان نابالغ و محجور رفتار کنید و چاقو و اشیاء خطرناک را از دسترس ما دور نگهدارید!”.(۲)
بدینترتیب میتوان گفت کاهش درجه تشریفاتی شدن انتخابات و بازگشت به انتخابات واقعی در گرو این است که مجلس سخنگوی واقعی مردم باشد و خواستههای آنان را دنبال کند. برای تحقق این امر دو اتفاق مهم باید بیفتد: نخست اینکه باید تصمیمگیری برای انتخاب یا عدم انتخاب نامزدها را به خود مردم بسپاریم و با حذف حداکثری داوطلبان نمایندگی حق انتخاب مردم را محدود نکنیم. دوم اینکه فضای رسانهای و تبلیغات انتخاباتی در مسیری پیش برود که احزاب و جریانهای سیاسی با برنامههای اصلی و شعارهای محوری خود وارد انتخابات شوند، و پشت شعارهای فریبندهای چون افزایش مبلغ یارانه نقدی، یا ادعای ناکارآمدی این و آن مقام سنگر نگیرند.
طی سالیان گذشته حذف گروه کثیری از داوطلبان منتهی به محدود شدن جدّی حق انتخاب مردم و حتی ازبین رفتن این حق در برخی مناطق شدهاست. درحالیکه منطق حکمرانی خوب ایجاب میکند صاحبان همه سلایق خود را در معرض داوری مردم قرار بدهند، و رأی مردم فصلالخطاب تلقی شود. هرچند ادعای نهادهای ناظر این است که در تأیید یا رد صلاحیتها نگاه جناحی و سیاسی نداشته و فقط به صلاحیت اخلاقی و اعتقادی افراد توجه دارند، بااینحال سخنان چندی پیش آیتالله محمد یزدی درمورد فرصتطلبی و رانتخواری برخی نمایندگان مجلس، مؤید این ظنّ بود که ناظران به گرایش سیاسی داوطلبها خیلی بیشتر از سلامت مالی آنان توجه دارند. ایشان در این سخنان بهجدّ از رفتار باجخواهانه و رانتجویانه نمایندگان مجلس گلایه کردهبودند.
بههرتقدیر حذف حداکثری داوطلبها نتیجهای جز این ندارد که رأی و حق انتخاب مردم کماعتبار شود، و عاقبت مردم به این باور برسند که اراده آنان برای تغییر شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور تأثیری ندارد.
از سوی دیگر با همّت برخی سخنوران و فعالان سیاسی کشور، فضای سیاسی و رسانهای در مسیری پیش رفته که احزاب و جریانهای سیاسی به جای طرح شعارها و برنامههای محوری خود، فقط روی نقاط ضعف واقعی یا احتمالی عملکرد طرف مقابل تکیه میکنند و بهاصطلاح از این طریق آرای خاکستری را جمعآوری میکنند. در چنین شرایطی هرگز احزاب و جریانهای سیاسی ناگزیر از ارائه و افشای شعارهای محوری خود نخواهندبود. بهعنوان مثال ممکن است در برنامههای یک حزب مسأله بسیار مهم منافع ملی اصلاً جزو اولویتها تلقی نشود، یا نسبت به موضوعات دیگر مانند دغدغههای فرهنگی، و وضعیت پوشش شهروندان از درجه اولویت پایینی برخوردار باشد. این حزب طبعاً در تبلیغات خود مجبور خواهدبود با تمرکز بر شعارهای فریبنده، توجه رأیدهندگان را از این حقیقت تلخ منحرف سازد.
در مناظرههای انتخاباتی خردادماه ۱۳۹۶ اسحاق جهانگیری بهعنوان نامزد انتخابات ریاستجمهوری انتخاب مردم در آن ایام را بهدرستی نه “انتخاب بین دو راه متفاوت” بلکه “انتخاب بین راه و بیراهه” توصیف کرد. از دید او طرفداران بیراهه همان جریانهای سیاسی هستند که اعتنای چندانی به منافع ملی ندارند، و اهداف دیگری را دارای اولویت بیشتر میدانند، حتی اگر اکثریت قریب به اتفاق مردم اولویت اولشان منافع ملی باشد.(۳)
بدینترتیب در پاسخ به سخنان درست ریاست جمهوری، باید از ایشان خواست برای جلوگیری از حرکت انتخابات در مسیر تشریفاتی شدن تدریجی، برنامه عملی خود را در این دو میدان (کنار گذاشتن حذف حداکثری داوطلبها، و افزایش شفافیت سپهر سیاسی) ارائه کنند.
————————–
۱ – مراجعه کنید به:
الف االف روحانی : بزرگترین خطر دموکراسی تبدیلشدن انتخابات به تشریفات است الف الف
۲ – مراجعه کنید به:
الف الف اولین کارت زرد در سال همدلی الف الف
۳ – مراجعه کنید به مجموعه یادداشتهای راه و بیراهه در خرداد ۹۶ که از تاریخ ۲۰ اردیبهشت تا ۴ خرداد ۱۳۹۶ در روزنامه عصر اقتصاد به چاپ رسید.
* – این یادداشت در روزنامه شرق شماره شنبه ۱۲ – ۱۱ – ۹۸ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: یککمی سیاسی