اقتصاد ملی و بحران بهرهوری پایین نیروی کار*
به استناد گزارش سال ۲۰۲۱ سازمان بهرهوری آسیایی، در طول سه دهه در فاصله سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۹ بهرهوری نیروی کار در چین نزدیک به ۸برابر شدهاست. در همین دوره بهرهوری نیروی کار در کشورهای هند، ویتنام و ترکیه بهترتیب ۴، ۳٫۷ و ۲٫۵برابر شدهاست. اما در کشورما این شاخص به زحمت به ۱٫۴برابر اول دوره رسیدهاست. این بدانمعنی است که اقتصاد ملی ما توان بهرهبرداری از ظرفیت نیروی انسانی خود را نداشتهاست. بازتاب این حقیقت در عملکرد کشورها در میدان رشد اقتصادی به نمایانترین وجه مشهود است. در همین دوره وزن اقتصادی چین ۱۴برابر، ویتنام ۶٫۸برابر، هند ۵٫۸برابر، ترکیه ۳٫۵برابر و ایران فقط ۲برابر شدهاست.
همین اطلاعات کمّی محدود تصویری قابلتأمل از اقتصاد امروز و جنگ بیامان در میدان رشد اقتصادی را نشان میدهد. کشورها تلاش میکنند با بهترین شکل ممکن از تمام داشتهها و داراییهایشان بهره برده، و وزن اقتصاد خود را در رتبهبندی جهانی بالا ببرند و از رقبای خودشان بهویژه رقبای منطقهای جلو بزنند. آنان بهدرستی دریافتهاند که توقف و درجا زدن در این مسابقه معنایی جز حذف از مسابقه و تداوم فقر در کشور ندارد. در این میدان رقابت مهمترین دارایی سرمایه انسانی کشورها است و اگر کشوری توفیق آن را بیاید که از این دارایی بزرگ به نحو مناسبتری استفاده کند، میتواند نرخ رشد اقتصادی بالاتری را تجربه کند و سطح زندگی و رفاه شهروندان خود را بالا ببرد. در مقابل کشورهای ناموفق در این میانه گرفتار مشکل گسترش فقر و افزایش جمعیت زیر خط فقر خواهندشد.
نکته قابلتأمل در مورد عملکرد اقتصاد ملی در این میدان این است که کشور ما با وجود دسترسی آسان به منابع انرژی و برخورداری از درآمدهای نفتی نتوانسته عملکردی متناسب با این همه ثروت و نعمت داشتهباشد. درواقع همین عملکرد ضعیف هم بهشکرانه همین برخورداری از نفت بودهاست. شاهد این مدعا این است که در فاصله سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۹ و همزمان با تشدید تدریجی تحریمهای نفتی رشد بهرهوری نیروی کار در کشورمان منفی شدهاست.
معنای صریح و بدون تعارف این واقعیتهای انکارناکردنی این است که ما قدر داشتهها و داراییهای خود را نمیدانیم و از آنها به شکل مناسبی بهرهبرداری نمیکنیم. شاید این عبارت بلافاصله تصویری از بهرهبرداری نامطلوب از سوخت فسیلی را پیش چشم همگان بیاورد که با بازدهی پایین و آلودگی زیستمحیطی بالا مورد استفاده قرار میگیرد، و بهعبارت دیگر بخش مهمی از آن هدر میرود. اما باید توجه داشت دارایی بسیار ارزشمندتر از سوختهای فسیلی یا هر ثروت طبیعی دیگر، سرمایه انسانی کشور است. کشوری که نتواند از دارایی انسانی خود به بهترین نحو بهرهبرداری کند و نتواند با ایجاد جاذبه برای نخبگان کشورهای دیگر، آنان را مجذوب و شیفته خود سازد، دیگر چندان اهمیتی ندارد که با ثروتهای زیرزمینی خود چه میکند یا چگونه از فرصتهای قرار گرفتن بر سر راه خطوط مواصلاتی شرق و غرب یا شمال و جنوب استفاده میکند.
جبران این شکست بزرگ و بازگرداندن قطار اقتصاد کشور بر روی ریل رشد و توسعه مداوم، فقط از طریق ارتقای بهرهوری نیروی کار شدنی است. بهبود شیوههای مدیریت، بازنگری و خانهتکانی بنیادی در حوزه آموزش، آشتی با نظام شایستهسالاری و کنار گذاشتن شیوههای نامطلوب ارتقای نیروی انسانی، ملاطفت با نخبگان و تلاش برای جلب اعتماد آنان، اصلاح مناسبات اقتصادی با منطقه و جهان بهگونهای که صاحبان سرمایه و فعالان اقتصادی منطقه و جهان ایران را کانونی امن برای سرمایهگذاری و فعالیت تولیدی و تجاری تلقی کنند، و در یک کلام تلاش برای استقرار نظام تصمیمگیری و تصمیمسازی توسعهگرا که بر پایه منافع ملی به رتق و فتق امور میپردازد، کاری است که برای جبران عقبماندگی از قافله رشد و توسعه اقتصادی باید انجام بدهیم.
گونار میردال اقتصاددان برجسته سوئدی و برنده جایزه نوبل سال ۱۹۷۴ در کتاب مشهور خود درام آسیایی که در سال ۱۹۶۸ منتشر شده، به این واقعیت تلخ توجه میکند که کشورهای جنوب شرقی آسیا گرفتار فقر و فلاکت بسیار شدیدی هستند و آیندهای تیره و تاریک در انتظار این ملتها است. او به همین دلیل عنوان دوم کتاب خود را “پژوهشی در مورد فقر ملتها” برگزید. بیتردید مراد او از این گزینش، اشاره به اثر مشهور آدام اسمیت پدر علم اقتصاد بود که کتابش را “پژوهشی در مورد ماهیت و علل ثروت ملتها” نامگذاری کردهبود. میردال میخواست بگوید ثروتمند شدن سرنوشت همه کشورها نیست و شرق آسیا به دلیل شرایط خاص اجتماعی خود سالیان سال گرفتار فقر و تیرهروزی خواهدبود.
میردال طبعاً به تحولات سریع کشورهای کوچک شرق آسیا که در اوایل دهه هفتاد میلادی “ببرهای شرق آسیا” نامیدهشدند، توجه داشت، اما هرگز در مخیلهاش نمیگنجید کشورهای پرجمعیتی چون چین و هند و بنگلادش هم وارد این بازی بشوند. او در اواخر دهه ۶۰ میلادی و زمانی که کتابش برای چاپ آماده میشد، هرگز نمیتوانست تصور کند که در کمتر از نیم قرن چین که به دلیل جمعیت انبوهش گرفتار فقر و قحطی است، به قدرتی بزرگ در میدان اقتصاد مبدل خواهدشد و خواهدتوانست معجزهای به بزرگی انتقال چندصد میلیون نفر از زیر خط فقر به بالای آن را تحقق ببخشد.
رشد سریع بهرهوری نیروی کار در کشورهای منطقه جنوب شرقی آسیا تصویری جدید از آینده جهان را شکل دادهاست، آیندهای که بیشتر از این که همچون دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی زیر سایه جنگ سرد ابرقدرتهای شرق و غرب باشد که شاخص قدرت خود را میزان قدرت تخریبی زرادخانه اتمی خود تلقی میکردند، میدان رقابت بر سر افزایش بهرهوری نیروی کار است و کشوری پیروز میدان خواهدبود که با سرعت بیشتری بتواند این شاخص حیاتی را افزایش بدهد. اگر گونار میردال از عمری طولانی برخوردار میشد و این ایام را درک میکرد، درمییافت که موفقیت شرق آسیا در تبدیل شدن به کانون قدرت اقتصادی نوظهور جهان در قرن ۲۱ درواقع براساس همان نگرش آدام اسمیت در ۲۴۵ سال پیش است که ثروت ملل را ناشی از کار آنان و نه اندوخته طلا و نقره کشور میدانست.
سیاستمداران و متولیان امر در کشور ما اگر آرزوی اقتدار بیشتر ایران در جهان آینده را دارند، باید تا دیر نشده به فکر جبران باشند و مقدمات رشد سریع بهرهوری نیروی کار و در نتیجه تحقق هدف رشد اقتصادی بالا را فراهم بیاورند. این هدف بزرگ و ارزشمند جز با استفاده از تمام ظرفیت علمی و کارشناسی کشور و جز با اعتماد به دانش و تفکر خردمندان ایراندوست که سرمایههای فکری و ذخیره دانایی و تجربه کشور هستند، قابل دستیابی نیست.
———————————-
* – این یادداشت در روزنامه شرق شماره شنبه ۱۸ – ۱۰ – ۱۴۰۰ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: سیاستگذاری اقتصادی