شعری برای بهار
چندسال پیش به مناسبتی دنبال شعری در وصف بهار میگشتم، شعری کمتکرار و بیتکلف میجستم که برای مخاطبانم تازگی داشتهباشد. با قدری جستجو، به شعری از خانم فریبا آتشصادق شاعر افغان برخوردم.
آن چه در این شعر توجه مرا جلب کرد، بیان ساده، خودمانی و بهدور از تعقیدات لفظی و معنوی آن بود. همین قالب بیان خودمانی مرا با خود به دوران رواج سبک خراسانی کشاند. چرا که شاعر هم ریشه در سرزمین زادگاه این سبک دارد.
معمولاً در برخورد با چنین اشعاری ناخودآگاه به فکر حک و اصلاح و رفع سکتههای احتمالی شعر میافتم: شاید نوعی عیبجویی و وسواس آنچنانی باشد که هیچوقت رهایم نمیکند. اما راستش حیفم آمد این شعر خودمانی و بیتکلف را که شاعری پارسیگوی از خارج از مرزهای ایران عزیز سرودهاست، قدری ویرایش و اصلاح نکنم.
سعی کردم با دستی به سروگوش الفاظ کشیدن، نسخهای پاکنویسشده از آن، البته با حداقل تغییر ارائه کنم. امیدوارم این اصلاحات مختصر پیشنهادی من، حمل بر کمارزش دانستن تلاش شاعر محترم نشود. در زیر شعر را با اصلاحات اعمالشده نقل کردهام، هر مصرعی را که اصلاح کردهام، اصل عبارت شاعر را با قلم قرمز و داخل کمان زیرش آوردهام:
بهار آمد
بخــــوان ای بلــبل خوشخوان! که باز از نو بهار آمد
نسیـــــم رفته زین گلشــــــن به رخش گــــل سوار آمد
گذشت آن حسرت پائــــــــــیز و عید آمد خیال انگیز
(گذشت آن حسرت پائــــــــــیز، بهار آمد فرحت انگیز)
ز شادی شد دلم لبریز و یارم در کنار آمد
(ز غـــــــم شد ساغــــــرم لبریز، بهار خـــوشگوار آمد)
بخــــــوان! مرغ هـــــزار آوا، ز شوق آهنـــــگ دلشادی
(بخــــــوان! مرغ هـــــزار آوا، کنون آهنـــــگ دلشادی)
که رنگین شد چمن از گل، درخــت اکنون به بار آمد
به هر سو جلوه رنگ و سرور عشق و آهنگ است
(به هر سو جلوه رنگ است، سرور عشق و آهنگ است)
طبیــــــعت مست اورنگ و بهاران هم خمار آمد
(طبیــــــعت مست اورنگ است، بهاران هم خمار آمد)
بهاران جلوهها دارد، همه لطف و صفا دارد
(بهاران جلوهها دارد، مگر سیر و صـــــــــــفا دارد؟)
چه رازی در قـــــــفا دارد، که باز از نو چو پار آمد؟
ز دشـــــت و دامـــــن صحرا، ز هر کوی و ز هر مأوا
(ز دشـــــت و دامـــــن صحرا، ز شــــــور و ناله دری)
به گــــــوش آید همـــــین آوا: “بهـــــــار آمد بهار آمد”
راستی این را هم بگویم که شعر “بهار آمد” را در وبلاگهای متعدد نقل کردهاند. البته بعضی وبلاگنویسان هموطن بیت و یا حتی مصرعی را به انتخاب خود حذف کردهاند! و همچنین نام شاعر را! در یک وبلاگ هم دیدم که نویسنده ضمن حذف نام شاعر، در حاشیه تذکر اکید دادهبود که مطالب وبلاگش امضا و صاحب دارد، و بدون ذکر منبع بههیچعنوان نقل نشود! بهقول معروف جل الخالق!
دستهها: فیلم، رمان و ادبیات