افزایش سرعت تکمیل پروژه‌های عمرانی ؛ خوب یا بد ؟!

در طول سالیان گذشته، تأخیر در اجرا و تکمیل پروژه‌های عمرانی هزینه‌های زیادی به جامعه ما تحمیل کرده‌است. خواب سرمایه و راکد ماندن دارایی‌ها، افزایش استهلاک ساخت‌وسازهای نیمه‌کاره، و بی‌بهره ماندن مردم از عواید پروژه را می‌توان از جمله خسارت‌های ناشی از این تأخیرها دانست. به‌همین دلیل هرگونه تلاش و جدیت برای اتمام این‌نوع ساخت‌وسازها، بسیاری از شهروندان را ذوق‌زده می‌کند.
در چنین شرایطی، روشن است که موفقیت یا عدم‌موفقیت یک مدیر یا یک سازمان با توجه به این شاخص سنجیده می‌شود که آیا توانسته‌است با سرعت پروژه‌هایی را به بهره‌برداری برساند یا نه. به‌این‌ترتیب، مدیران تشویق می‌‌شوند تا برای اثبات کارایی و توانایی مدیریتی خود، تا آن‌جا که می‌توانند سرعت اجرا و تکمیل پروژه‌ها را افزایش دهند. اگر مدیری بتواند این عملکرد مطلوب را در معرض قضاوت مردم قرار بدهد که توانسته‌است در مدتی کوتاه پروژه‌هایی بزرگ را به پایان برساند، به عنوان فردی لایق و کاردان شناخته خواهدشد.
طبعاً تلاش برای اتمام پروژه‌های عمرانی حرکتی مفید و درخور تجلیل است. اما آیا افرایش سرعت اجرا و تکمیل پروژه‌ها به هر شکلی که محقق شود، حرکتی مثبت است؟
درواقع، همان‌گونه که طولانی شدن زمان اجرای پروژه‌ها خسارت‌بار و ضررآفرین است، افزایش سرعت اجرا هم ممکن است زیان‌بار باشد. منظور من فقط خسارت‌های ناشی از افتتاح زودهنگام پروژه‌های ناقص نیست. افتتاح‌هایی که معمولاً در ایام نزدیک به فصل انتخابات بنا به مصالحی سرعت و شدت می‌‌گیرد!
اگر مجریان پروژه بر کوتاه‌کردن دوره ساخت اصرار بورزند، با افزایش هزینه‌های اجرا به صورت افزایش هزینه به کارگیری عوامل، افزایش هزینه ازدحام و افزایش ضایعات و … مواجه خواهندشد. به همین دلیل باید در نگاهی جامع، هزینه‌ها و عواید ناشی از کاستن از طول دوره اجرا برآورد شده، و باهم مقایسه شود.
ممکن است اجرای سریع یک پروژه به‌حدی منافع و عواید داشته‌باشد که هرگونه افزایش هزینه ناشی از آن را توجیه کند. یک مثال گویا برای این حالت، احتمال وقوع یک سانحه طبیعی است که ممکن است مشکلات و خطرات بسیاری را برای شهروندان ایجاد کند. مدیران شهری با پیش‌بینی وقوع چنین سانحه‌ای و براساس پیش‌بینی ارائه‌شده از طرف کارشناسان در مورد فرصت زمانی باقیمانده، به سرعت دست به کار می‌شوند تا با اجرای طرح‌هایی پرهزینه و بسیار فوری، ایمنی شهروندان را افزایش بدهند.
اما همیشه افزایش سرعت اجرا و تحمیل هزینه‌های ناشی از آن به جامعه، پذیرفته و دارای توجیه منطقی نیست. در چنین شرایطی، منطق اقتصادی حکم می‌کند با افزایش بی‌دلیل سرعت اجرا، هزینه‌های اجرای پروژه را افزایش ندهیم.
همین مسأله به ظاهر کوچک و کم‌اهمیت موجب می‌شود منافع جامعه و منافع مدیران پروژه از هم فاصله بگیرد. اگر رعایت منافع جامعه یا به عبارت بهتر، سهامداران پروژه مدنظر باشد، باید طول دوره اجرا به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی شود که پروژه به‌دور از شتابزدگی‌های بی‌دلیل و همچنین اتلاف وقت غیرمسؤولانه به پایان برسد. اما منافع مدیران ایجاب می‌کند تا برای اثبات کارآمدی و لیاقت خود، پروژه را به هر ترتیبی که می‌شود و با هر هزینه‌ای که به سهامداران تحمیل می‌کند، زودتر به بهره‌برداری برسانند!
این گروه از مدیران با این پیش‌فرض که عقل مردم (سهامداران) به چشمشان است، با این‌گونه عملیات سعی می‌کنند وجهه خود را در انظار عمومی بهبود ببخشند.
البته باید این نکته را با تأکید تذکر دهم که اگر مدیری توانست با سرعت پروژه‌هایی را به بهره‌برداری برساند، کار خطایی نکرده‌است! فقط منظور من این است که قضاوت درباب عملکرد مدیران پیچیده‌تر از این نگاه سطحی‌نگرانه است که معمولاً در بین عموم مردم رواج دارد.
به همین دلیل، من وقتی می‌‌بینم یک طرح عمرانی که مثلاً برای اجرای آن در شرایط معمول سه‌سال زمان لازم بود، در سایه مدیریت فردی توانمند و لایق، ظرف دوسال‌ونیم به پایان رسیده‌است، بلافاصله ذوق‌زده نمی‌شوم! اول از خود می‌پرسم این تعجیل شش‌ماهه بابت چه بود؟ چه هزینه‌ای را به سهامداران تحمیل کرد؟ و چه عوایدی از محل بهره‌برداری شش‌ماه زودتر نصیب سهامداران شد؟ اگر با بررسی جواب این سه سؤال کلیدی به این نتیجه رسیدم که مدیران پروژه انتخاب خوبی کرده‌اند، بر لیاقت و کارآمدی‌شان آفرین خواهم‌گفت.
راستی در این رابطه، مطالعه یادداشت نبود پروژه نیمه‌تمام در تهران نگرانم می‌کند! را نیز پیشنهاد می‌‌کنم.

guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.