دزدی که نسیم را بدزدد *
پرونده معاون اول دولت دهم بالاخره بعد از کش و قوس بسیار به نتیجه رسید و حکم محکومیت وی صادر شد. بیتردید هم از نظر رتبه و موقعیت اجرایی فرد محکوم و هم از نظر نوع اتهامات واردشده، این پرونده یکی از مهمترین و پرتأثیرترین پروندههای چنددهه اخیر کشورمان است.
میتوان درباب این پرونده و حاشیههای فربه آن به گفتنیهای بسیار پرداخت. میتوان به “پایزدن” متحدان و همراهان دیروز جناب معاون به پیکر وی اشاره کرد؛ متحدانی که به سرعت دست به کار شده، و سعی دارند با پایزدن بر او به عنوان یک “فتاده” و تأکید بر مخالفتهایی که با او داشتهاند، پسلرزههای این حکم را مهار و مهندسی کنند.(۱) کافی است یکی از همراهان این دلاوران از مرکب قدرت بهزیر افتد و دیگر “کارایی قبلی” را نداشتهباشد، در این صورت از جفایی در حق او دریغ نخواهندکرد.
میتوان به پافشاری و تأکید ویژه رئیسجمهور وقت که با اعلام “خط قرمز” هرگونه پیگیری و بررسی پروندههای احتمالی اعضای دولت بهویژه معاون اول خود را غیرممکن ساخت، و این که این مقاومت آقای احمدینژاد تا چه میزان سرعت رسیدگی به چنین پرونده بااهمیتی را کند و حتی متوقف کردهاست، اشاره کرد.
میتوان به توجیهات شگفتانگیز دفتر آقای احمدینژاد پرداخت که در قالب عذری بدتر از گناه، موارد اتهامی در پرونده معاون اول وقت را به دوران قبل از همکاری وی با دولت خود مربوط دانسته، و اصلاً استفاده از خدمات فردی را که از قبل پرونده تخلفات دارد، کار نادرستی نمیداند.
میتوان از آقای احمدینژاد پرسید گیرم خطاهای آقای م.ر. (به قول ظریفی مرد ناتمام به روایت جدول کلمات متقاطع) مربوط به دوره قبل از دولت شماست، و گیرم که منصوب کردن چنین فردی به سمتی حساس، هیچ اشکالی ندارد، آیا یک فرد متهم اگر قبل از طرح پروندهاش در محاکم قضایی، همکاری با شما را شروع کند، مصونیت مییابد و مثل مجرمی که در حرم و مکان مقدسی بست مینشیند، دیگر دست شاکیان عمومی و خصوصی به او نباید برسد؟!
میتوان باز از آقای احمدینژاد پرسید آیا در همه موارد پروندههایی که محاکم قضایی رسیدگی و حکمی صادر میکنند، میشود نحوه رسیدگی را زیر سؤال برد، یا فقط وقتی که یکی از “دوستان” محکوم شود، این حق البته فقط برای شما ایجاد میشود؟ آیا این مصداق یؤمنون ببعض و یکفرون ببعض نیست که اگر حکمی بر له “من” باشد، مساوی حکم خداوند است، و اگر بر علیه من باشد، مغرضانه صادر شدهاست؟!
میتوان از برائتجویندگان که بعضیهایشان کم مانده ادعا کنند هرگز م.ر. را ندیده و با او همکلام هم نشدهاند! پرسید آیا این پدیده بهیکباره از آسمان افتاد؟ اولین خطا و اتهامات وی چه بود و چه بررسی و مداقهای درباب پرونده وی صورت گرفت؟ حمایت و یا حداقل سکوت معنیدار شما در مورد او تا چه زمانی ادامه یافت؟ اگر کسی به شما این اتهام را وارد کند که این برائت جستن و سبقت گرفتن از همدیگر در حمله به این محکوم، خود نوعی فرار به جلو است، و از دید شما یک فرد خاطی تا زمانی که در جهت اهداف حزبی خاص کار میکند، قابلتحمل است، و بعد از گذشتن تاریخ مصرفش، او را کنار میگذارید و از خطاهایش که در مسیر خدمت به شما بوده، برائت میجویید، چه دلیل و برهانی برای رد این اتهام دارید؟
میتوان این برائتجویی شتابزده را نمونهای از برائت جستنهای خطاکاران در روز موعود دانست که آرزو میکنند برای نجات خود، فرزندان و خانواده و برادر و دوستان خود را فدا کرده، و خود را از مخمصه برهانند!(۲)
اما قصد من پرداختن به هیچیک از این مطالب نیست. من فقط به نکتهای خاص از این پرونده ملی میپردازم، که اگر همین موردتوجه قرار بگیرد، گامی به جلو برداشتهایم:
آن چه که معاون اول سابق “برداشت” کرده، پولی از خزانه ملت برای منافع شخصی نیست. بلکه جرمی بسیار بزرگ است: تحریف مسیر خواست و اراده ملت، در مظان اتهام قرار دادن مجلس و دولت و کل نهادهای عمومی.
به نظر من این جرم بسیار بزرگتر از “تحصیل مال از طرق نامشروع” است. چنین مجرمی فقط مالی به جیب میزند که شاید در کوتاهمدت آن را صرف سرمایهگذاری و رونق بخشیدن به اقتصاد کشور بکند! فکرش را بکنید. فردی با دادن رشوه از سیستم بانکی وام کلان میگیرد و آن را برای خرید و راهاندازی کارخانهای نیمهتعطیل به کار میگیرد. او خطا کرده و مستوجب مجازات است، اما چقدر فرق دارد با فردی که مبلغ کمتری را از بیتالمال “برداشت” کرده و به خارج منتقل کردهاست؟ قصد من تبرئه یا کمرنگ جلوه دادن خطای برخی مجرمان نیست. اما به نظر من خطای کسی که پولی از منابع عمومی به جیب میزند و آن را صرف تحریف و به اشتباه انداختن نهادهای حکومتی میکند، “کمک” ویژه به افراد خاص میدهد تا در انتخابات مجلس هزینه کنند و وارد مجلس شوند، آن پول را صرف خرید رأی میکند، به نمایندگان مجلس “هدیه” میدهد و اتهامی سنگین را برای همیشه در کارنامه مجلس ثبت میکند، خطایی بسیار بزرگتر از “تحصیل مال نامشروع” است.
به قول مرحوم سید اشرفالدین گیلانی ملقب به نسیم شمال:
دزد آن نَبُود که مال مردم ببرد
چون موش شود، برنج و گندم ببرد
یا سیم و زر از خزانه خُم خُم ببرد
آن دزد که انصاف و ترحم ببرد
پس عقل حکیم را بدزدد، دزد است
دزدیکه نسیم را بدزدد، دزد است
————————————
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره چهارشنبه ۸ – ۱۱ – ۹۳ به چاپ رسیدهاست.
۱ – اشاره به شعر معروف:
گر بر سر نفس خود امیری مردی
ور بر دگری خرده نگیری مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتادهای بگیری مردی
۲– برداشتی از سوره معارج آیات ۱۱ و ۱۲
دستهها: رانتخواری و فساد