از چراغ جادو تا نقشه‌راه خاورمیانه جدید *

آل‌عباس که در قرن دوم هجری با فریفتن مردم و ادعای دفاع از خاندان رسول گرامی اسلام، قدرت را از چنگ آل‌سفیان و آل‌مروان به‌درآوردند، در میدان ظلم به اهل بیت رسول و پیروانشان گوی سبقت را از آن دو خاندان غاصب و ظالم ربودند؛ ازاین‌رو، همواره نگران اقبال مردم به فرزندان امیرالمؤمنین(ع) بودند. و به همین دلیل تلاش می‌کردند با شیوه خاص خود قدرتی را به مهار خود درآورده، و از آن برعلیه نفوذ روبه‌گسترش آل‌علی(ع) استفاده کنند.
غلامان ترک در این میان بیشترین کمک را به آل‌عباس رساندند و چون چماقی سهمگین در دستان آل‌عباس قرار گرفتند تا برسر شیعیان و مخالفان خلافت غصبی فرود آورند. آل‌عباس برای این‌که از دست علویان و شیعیان ایرانی خلاص شوند، غلامان ترک را قدرت دادند و تا توانستند از این چماق برعلیه شیعه استفاده کردند.
خلفای عباسی با کمک نمایندگان خود و سپس غلامان و سرداران ترک سرزمینی وسیع از آسیای میانه تا تونس را مطیع خود ساختند و با تاراج ثروت‌های این سرزمین‌ها با نام مالیات اسلامی، بزرگترین و آبادترین شهر آن روز جهان را ساختند: بغداد؛ شهر هزارویک شب. اما آنان غافل از گردش روزگار بودند، که غلامان ترک و سلاطین ترک‌تبار را برآنان مسلط خواهدکرد.
ماجرای عباسیان و غلامانی که ارباب خود را اسیر و گرفتار ساختند، بسیار شبیه افسانه غول چراغ جادو است. این موجود افسانه‌ای بی‌تردید ریشه در آروزهای بزرگ و کوچک ساکنان سرزمین باستانی خاورمیانه دارد؛ موجودی مهیب که در داستان‌های هزارویک شب با اراده اربابش از زندانی کوچک بیرون می‎آید، و خواسته‌های او را اجرا می‌کند. برخلاف چهارپایان که در هزاره‌های پیشین رام و مطیع انسان شرقی شده‌بودند، این موجود مهیب ازیک‌سو قدرت مادی و فوق‌مادی بسیار بیشتری دارد، و از سوی دیگر ارتباطش با ارباب، ارتباط پیچیده‌تری مبتنی بر گفتگو است.اما این موجود مهیب، هرچند خیر فراوان به اربابش می‌رساند، ممکن است از فرمان او خارج شود و راه خودسری پیش گیرد.
داستان مارگیر به روایت مولانا، بخشی از این ماجرا را در خود دارد: مارگیر ماری فسرده از سرما را در کوه می‌یابد و برای نمایش دادن و کسب درآمد با خود به شهر می‌آورد. اما مار در گرمای خیابان‌های شهر بیدار می‌شود، و خود مارگیر را گرفتار می‌سازد. همچنین ماجرای دکتر فرانکنشتاین در نیمه اول قرن هجدهم نیز سیری تقریباً مشابه دارد: پزشکی ماجراجو و کنجکاو موجودی مهیب خلق می‌کند، اما اسیر بدنهادی و جنایت‌پیشگی مخلوق خود می‌شود.
سرزمین رازآلود هزارویک‌شب امروز نیز ماجرایی مشابه را نه در دنیای افسانه و مجاز، که در عالم واقع تجربه می‌کند. قدرت‌های فرامنطقه‌ای به تصور خود غول دیگری از چراغ جادوی سرزمین هزارویک شب به‌در آورده‌اند که دست برقضا ادعای زنده کردن خلافت آل‌عباس را دارد! اربابان می‌پندارند که این موجود مهیب و خون‌ریز در خدمت آنان خواهدبود و راه آنان را برای بنا نهادن خاورمیانه جدید که تمام و کمال در اختیار آنان و مدافع منافع آنان باشد، هموار خواهدساخت. آنان این مار را از سرمای کوهستان و از تاریک‌خانه افکار کج‌اندیشان دخمه‌های مدارس متحجر وهابیت به گرمای شهرهای سرشار از زندگی منطقه آورده‌اند، تا بدرّد و بکشد و آتش بزند، و حتی به آثار تاریخی منطقه هم رحم نکند. اما گویی از تاریخ درس نگرفته‌اند که چنین غولی هرگز در اطاعت ارباب خود باقی نمی‌ماند و دیر یا زود خود او را گرفتار می‌سازد.(۱)
اما پیچیدگی ماجرای خلافت جدید(!) به‌مراتب بیشتر از دوران سردمداری اسلاف خون‌ریزشان است. این هیولای کوچک که از چراغ جادوی قدرت‌های فرامنطقه‌ای سربرآورده، ولی در همان ابتدای مسیر با موانع جدی بر سر راه بزرگ‌شدنش برخورد کرده‌است، مدعیان و اربابان خودخوانده دیگری هم دارد! حاکمانی که می‌پندارند، خود نیز سهمی بر سر این سفره دارند، و می‌توانند با تندوتیز کردن آتش برافروخته ماجراجویان “آن‌ور آب”، به سهم خود برسند. یکی با آرزوی “یک‌دست” کردن حکومت‌های منطقه و حذف حکومت‌های ناسازگار با خود، به فکر گستردن میدان نفوذ است تا بازهم در منصب “خادم‌الحرمین” باقی بماند. آن دیگری هم فرصت دسترسی به نفت ارزان‌تر از بازار جهانی را نوید گسترش دامنه نفوذ خود و بازسازی رویای گذشته خود می‌پندارد.
هیولای کوچک داعش مارگیران فراوانی را مجذوب و مسحور خود کرده‌است. آنان با خوشحالی دست بر چراغ جادوی هزارویک‌شبی خود می‌مالند، با این امید که غول بیرون بیاید و آرزوهای دور و دراز آنان را برآورده‌ کند، و ردایی را که بسیار بلندتر از قامت کوتاهشان است، بر دوششان بیندازد.
اما آن‌چه که این “مارگیرانِ تازه‌کارِ چراغ جادو بر دست” حاضر به پذیرش آن نیستند، این است که غول چراغ جادو در اولین فرصت گریبان خود آنان را خواهدگرفت، و هزینه‌ای هنگفت برآنان تحمیل خواهدکرد. آنان حتی از تجربه چندده سال پیش خود نیز چیزی نیاموخته‌اند که هرچه توانستند برای حمایت از سردار قادسیه چِک کشیدند و درپی آن بودند که با کمک او به آرزوهای دور و درازشان برسند، اما عاقبت از دست او چَک خوردند!
اما نکته طنزآلود و بسیار قابل‌تأمل ماجرای خاورمیانه جدید این است که گویا دربین سیاستمداران امریکایی و همپیمانان منطقه‌ای این کشور، که اتفاقاً همگی در صف حامیان پیدا و پنهان “خلافت!”هستند، باید درست‌ترین تحلیل را از دونالد ترامپ کاندیدای شگفت‌انگیز جمهوری‌خواه بشنویم که اخیراً در یک سخنرانی اوباما و هیلاری کلینتون را به‌عنوان کسانی که داعش را ساخته و پرداخته کردند، معرفی کرد! (۲)
مار هولناک داعش و به بیان بهتر، غول مهیب تندروی و افراط‌گرایی با خواست قدرت‌های فرامنطقه‌ای وارد میدان پیچیده سرزمین هزارویک‌شب شده‌، و با طمع‌ورزی حاکمان منطقه قدرتمندتر شده‌است، اما دیر یا زود حامیان خود را اسیر خواهدساخت.
———————————-
۱ – مولوی ماجرای مرد مارگیر را در دفتر سوم بخش ۳۷ مثنوی آورده‌است:
مارگیر آن اژدها را بر گرفت
سوی بغداد آمد از بهر شگفت
او ز سرماها و برف افسرده بود
زنده بود و شکل مرده می‌نمود
آفتاب گرمسیرش گرم کرد
رفت از اعضای او اخلاط سرد
مرده بود و زنده گشت او از شگفت
اژدها بر خویش جنبیدن گرفت
گرگ را بیدار کرد آن کور میش
رفت نادان سوی عزرائیل خویش
۲ – مراجعه کنید به:
ترامپ: کلینتون و اوباما داعش را خلق کردند
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره چهارشنبه ۱۶ – ۱۰ – ۹۴ به چاپ رسیده‌است.

guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.