توهین میکند، پس حضور دارد *
واکنش به قطعه توهینآمیز برنامه تلویزیونی اکسیر با اجرای فرزاد حسنی که چندی پیش از رسانه ملی پخش شد، (۱) موجب شد سازندگان برنامه و مسؤولان مربوط به فکر توجیه کار خود افتاده، و قطعهای دیگر منتشر کنند که گفتهمیشد مربوط به پشت صحنه برنامه جنجالی است. این قطعه دوم اگر اصالت داشتهباشد، نشان میدهد که مهمان برنامه دراصل یک بازیگر بوده، و برنامه و شوخی موردنظر با هماهنگی قبلی ساختهشدهاست.
خواه ادعای سازندگان برنامه را مبنی بر وجود هماهنگی قبلی بین مجری و مهمان بپذیریم، و خواه نپذیریم، همانگونه که بسیاری از اظهارنظرکنندگان روزهای گذشته آن را باور نکردهاند، خطای سازندگان و پخشکنندگان این برنامه محرز و مسلم است، خطایی که سهلگیرانهترین عنوان آن توهین به مهمان و تحقیر مخاطبان و بازی با شعور آنان از طریق دروغپردازی است.
ریموند برادبری در رمان معروفش “فارنهایت ۴۵۱” جامعهای را تشریح میکند که رسانه غالبش چیزی شبیه تلویزیون است، رسانهسالاران شهروندان را بازیچه خود ساخته، و افکار آنان را آنطور که میخواهند، شکل میدهند. فرانسوا تروفو که فیلمش را براساس این رمان ساختهاست، تسخیرشدگی شهروندان را در صحنهای دیدنی به تصویر کشیدهاست:
همسر قهرمان فیلم به تماشای یک شوی تلویزیونی پیشپاافتاده نشسته، و تمام دلخوشیاش به این است که یکی از بازیگران آن نمایش مبتذل در خلال یک بحث کاملاً معمولی به سوی بینندگان برمیگردد و نظر آنان را میپرسد! هریک از تماشاگرانِ بیاراده میپندارد که خود او مخاطب بازیگر است و جوابش را میدهد! بازیگر وانمود میکند که صدای تماشاگران را میشنود! رسانه مسلط میخواهد با این دروغ، وانمود کند که به نظر مخاطبانش هم توجه دارد و ارتباط از طریق جعبه جادو، ارتباطی یکطرفه نیست!
زن که نمونهای از شهروندان تسخیرشده این شهر بیهویت است، بااینکه از جملات بازیگر تاحدودی متوجه یکطرفه بودن ارتباط میشود، ولی حاضر نیست باور کند که بهاصطلاح سرکار گذاشتهشدهاست. در آن شهر بیهویت همه مبهوت قدرت رسانه هستند که آنان را درقالب تماشاگرانی بیاراده درآوردهاست؛ تماشاگرانی که همه مثل هم فکر میکنند، سلیقهای مشابه هم دارند، و غایت آرزویشان، به بازی گرفتهشدن در یک برنامه تلویزیونی کاملاً معمولی است. (۲)
رسانه ملی ما گویی در مسیری با سرعت به پیش میتازد که ایستگاه پایانی آن مبدل شدن به تشکیلاتی از همین نوع است: رسانهای که وظیفه خود را بیان حقایق و رشد دادن مخاطبانش نمیداند؛ و برخلاف آرمان و خواسته بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی، حاضر نیست دانشگاهی بزرگ برای مخاطبان خود در سرتاسر ایران باشد. این رسانه بهراحتی به مخاطبان و میهمانان خود توهین میکند، و در صورت اعتراض مردم، درقالب یک عذر بدتر از گناه مدعی میشود که داشتیم فیلم بازی میکردیم! یا به بیان دیگر همه مخاطبان را سرکار گذاشتهبودیم! بهراستی آیا همه مسابقات تلویزیونی از این نوع هستند و بهگونهای دنبال سرکار گذاشتن مردم هستند؟ اگر توهینآمیز بودن برنامه اکسیر موردتوجه مردم قرار نمیگرفت، “صاحبان” رسانه ملی به این فکر میافتادند که در مورد واقعی نبودن مسابقه به مردم چیزی بگویند؟! آیا یک رسانه حتی اگر “ملی” هم باشد، حق دارد با اعتماد مردمش بازی کند و به شعور آنان توهین کند و به این که توانسته با کمترین زحمت و ارزانترین سناریو سرکارشان بگذارد، از ته دل به ریش و گیسشان بخندد؟
به نظر من آنچه باید موردانتقاد بیرحمانه قرار گیرد، نه مجری نه تهیهکننده و نه مدیران پخش شبکه، بلکه رسانه ملی بهعنوان یک کل است. رسانهای که نیازی به صادق بودن با مردم و جلب اعتماد آنان احساس نمیکند، و گویی حقی برای شهروندان قائل نیست. رسانهای که مدیران و سیاستگذارانش میپندارند آنان حق دارند تعیین کنند که مردم چه چیزی را باید بدانند، و چه چیزی را نباید.
مروری بر یک واقعه بهعنوان نمونه، مشت صاحبان این تفکر را بهخوبی باز میکند: اوایل پاییز ۱۳۹۱، رئیسجمهور وقت نامهای به رئیس قوه قضائیه نوشت. هرچند رئیس قوه مجریه نامه خود را مهر “محرمانه” نزدهبود، اما از دید مدیران رسانه ملی، مردم نباید از این نامهنگاری خبردار میشدند. بعضی رسانهها این نامه را منتشر کردند که طبعاً کارشان منع قانونی نداشت. مدیرمسؤول روزنامه وابسته به رسانه ملی در یادداشت کوتاهی با عنوان معنیدار “ما هم دیدیم، خواندیم، اما … ” (۳) از سایر رسانهها انتقاد کرد که شما هم باید مانند ما بهعنوان یک پسر خوب، فقط اطلاعاتی را که انتشار آنها به نفع فلان گرایش سیاسی است، به خورد مردم بدهید! همین یادداشت کوتاه با عنوان پرمعنایش نشان میدهد که مدیران رسانه ملی اعتقاد چندانی به افزایش آگاهی مردم از طریق اطلاعرسانی بیطرفانه ندارند، و برای خود این حق و صلاحیت را قائل هستند که فقط آنچه را که لازم است مردم بدانند، به مخاطبانشان عرضه کنند.
امید است رسانه ملی در دور جدید فعالیت خود و با تغییر مدیریت، به مسیر جلب اعتماد مردم بازگردد، و با کنار گذاشتن تعلقات جناحی و حزبی، همان “دانشگاه بزرگ” برای همه شهروندان کشور باشد که مطلوب امام خمینی (ره) بود.
————————————-
۱ – گزارش زیر تصویر گویایی از برنامه مذکور ارائه کردهاست:
درباره اهمیت حفظ حرمت مخاطب
۲ – در یادداشت زیر به ماجرای این فیلم دیدنی پرداختهام:
فارنهایت ۴۵۱ و کتابسوزی مدرن
۳ – مراجعه کنید به:
ما هم دیدیم، خواندیم اما …
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره دوشنبه ۱۰ – ۳ – ۹۵ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: جامعه