بیرحمی با یوز ایرانی و بیانصافی با گردشگری زیستمحیطی *
معاون فنی محیط زیست استان یزد چندروز پیش گفتهاست که کاش او و همکارانش در محاسبات و بررسیهایشان اشتباه کردهباشند، وگرنه احتمالاً امسال آخرینسالی است که هنوز در این استان یوزپلنگ زندگی میکند. (۱)
جفا به محیط زیست و گونههای کمیاب جانواران در این سرزمین، بسیار گسترده و ریشهدار است. در گذشته، شاهزادگان عیاش قاجار که خالی کردن عرصه طبیعت از جنبندگان را سرگرمی محبوب خود و مایه انبساط خاطر شاهانهشان میدانستند، به قتلعام گونههای جانوری میپرداختند. در سالیان بعد هم بیتدبیری و بیاعتنایی مسؤولان موجب تداوم این جریان مخرب و انقراض نسل برخی جانواران و گونههای باارزش و به خطر افتادن برخی دیگر شد.
گونههای منحصربهفرد جانوران علاوهبر نقشی که در بقای زندگی و تنوع زیستی در یک منطقه ایفا میکنند، حتی بهعنوان یک جاذبه گردشگری طبیعی میتوانند مورد بهرهبرداری مدبرانه قرار گرفته، و منبع درآمد ارزی برای کشورمان باشند. و البته فقط تخصیص بخشی از این درآمد به طبیعت، موجبات تضمین بقای این گونههای ارزشمند را فراهم میآورد. بیاعتنایی به چنین فرصتی برای ایجاد اشتغال و کسب درآمد در کشور ما شاید در تمام جهان بینظیر باشد.
به دنبال انقراض تأسفبار شیر و ببر ایرانی و در معرض تهدید قرار گرفتن بسیار گونههای دیگر، یوز ایرانی بهعنوان یک گونه باارزش مدتهاست که نامزد انقراض است، اما با سرسختی تاکنون جفای انسانها را تحمل کرده، و بهاصطلاح هنوز از رو نرفتهاست. همان معاون محترم در ادامه سخنان خود محدودیت بودجه و منابع مالی را عامل مسکوت ماندن برنامه تکثیر یوز در شرایط نیمهطبیعی و مقابله با خطر انقراض بهعنوان یک ضایعه جبرانناپذیر دانستهاست. هرچند ایشان به میزان بودجه موردنیاز برای اجرای برنامه و دفع خطر انقراض اشاره نکردهاست، اما ناگفته پیداست که هزینه اجرای چنین برنامههایی در مقام مقایسه با “خاصهخرجی”هایی که در قالب بودجه سالیانه به کشورمان تحمیل میشود، ناچیز است.
عدمتخصیص بودجه به برنامههای مهمی چون نجات یوز ایرانی از خطر انقراض، نشان از بیاعتنایی به ارزش این دارایی و ضرورت حفظ آن برای آینده دارد. متولیان امر نمیدانند که وجود این گونه جانوری در سالهای آینده میتواند بهعنوان یک جاذبه ارزشمند گردشگری طبیعی تلقی شود، و اشتغال و درآمد ارزی فراوانی برای کشور داشتهباشد. از دید این مقامات موضوعاتی بسیار مهمتر از حفظ گونههای جانوری و حفظ عرصههای محیط زیست وجود دارد که باید منابع مالی هنگفتی برای آنها تخصیص یابد.
بهرهبرداری بیرویه از طبیعت تا سرحد تخریب جنونآمیز و درمقابل نپرداختن سهم اندک آن به یک رویه مستمر و جاافتاده در کشورمان مبدل شدهاست. با افراط در سدسازی، حقابه دریاچه ارومیه را لوتیخور کردیم تا بخشکد، تالابهای داخلی را نیز دچار این سرنوشت کردیم. با جادهسازیهای بیحساب و کتاب عرصههای ارزشمند طبیعی و زیستگاه جانوارن کمیاب را همچون یک کالای یکبار مصرف تخریب کردیم، و هیچگاه هم سهم طبیعت را ندادیم.
چندسال پیش استاندار فارس در دوران دولت دهم (سالهای دور از تدبیر) در اظهارنظری عجیب و بهیادماندنی، وجود ۳۰۰ رأس گورخر باقیمانده در استان فارس را مایه دردسر استان نامید. او پیشنهاد کرد ۳۰۰ خانواده از اهالی نیریز داوطلب شوند تا هرکدام یک گورخر را در حیاط خانهشان نگهداری و تغذیه کنند تا سازمان حفاظت محیط زیست اجازه بهرهبرداری از منطقه زیست آنها را بدهد! (۲) از دید او راهی جز تخریب زیستگاه گورخران و انقراض نسل آنها برای ایجاد اشتغال برای جوانان استان وجود نداشت!
شاید امروزه به این اظهارنظر غیرکارشناسی بخندیم، و آن را شاهدی بر کارنابلدی گوینده تلقی کنیم، اما باید دانست بسیاری از اقدامات و اظهارنظرهای مسؤولان و سخنوران در مورد مسائل زیستمحیطی و میراث تاریخی کشور دستکمی از این اظهارنظر درخشان ندارد. مثلاً آن سخنوری که پرونده ثبت جهانی میدان امیرچخماق یزد را بیارزش تلقی میکند، یا آن مقامی که اندک بودجه موردنیاز برای اجرای برنامه تکثیر یوز را از این حیوان یا دراصل از کل کشور مظلوممان دریغ میکند، و البته در امر تأمین منافع آقازادگان و حفظ سهم بزرگشان از سفره کشور از هیچ گشادهدستی دریغ نمیکند، یا آن مدیری که به جای تلاش برای مشکلات کشور به فکر مدیریت جهانی بود، همه و همه مصداقی از جفاکاری بر این سرزمین و طبیعت شکننده آن هستند.
سالها پیش و در دوران جنگ سرد که دو ابرقدرت زمان یعنی امریکا و شوروی به رقابت بیامان تسلیحاتی مشغول بودند، دانشمندی بشردوست و کمادعا پیشنهاد کرد دو طرف دعوا توافق کنند که هرکدام یک هواپیمای جنگنده کمتر بسازند و بودجه ساخت این دو هواپیما را برای ریشهکن کردن یک بیماری مهلک در سطح جهان در اختیار او قرار بدهند. او میگفت این توافق خطری برای یکی از دو طرف ایجاد نمیکند زیرا هرکدام یک هواپیما کمتر خواهندداشت و توازن نظامی برهم نمیخورد! آنروزها همین مثال ساده اوج بیاعتنایی ابرقدرتها به مسائل انسانی را نشان میداد.
اما اینک با کمال تأسف باید از کلانرانتخواران کشور خواست که به جای مسابقه تأمین منافع آقازادههایتان هرکدام اندکی از آنچه را که بهناحق از سر سفره انقلاب برداشتهاید، به برنامه حفاظت از محیط زیست اختصاص بدهید. بااینکار آینده آقازادههایتان به خطر نمیافتد، چون همه رقبا کمک میکنند، و همه به یک میزان از اقتدار مالیتان کاستهمیشود! اما با همین وجوه اندک گونههای ارزشمند گیاهی و جانوری در کشورمان برای نسلهای آینده حفظ میشوند.
——————————-
* – این یادداشت در روزنامه عصر اقتصاد شماره شنبه ۱۲ – ۱۲ – ۹۶ به چاپ رسیدهاست.
۱ – مراجعه کنید به:
آخرین روزهای زندگی یوزپلنگ در یزد
۲ – مراجعه کنید به:
۳۰۰گورخر مصیبتی برای مردم فارس شدهاند
دستهها: مسائل زیستمحیطی