منتقدان برجام و یک سؤال بیپاسخ *
دولت یازدهم از همان روزهای نخست فعالیت خود رویکرد جدیدی را در مورد پرونده هستهای مطرح کرد: مذاکرات پرونده هستهای که تا آن زمان بین ایران و سه دولت اروپایی انجام گرفتهبود، باید با مشارکت امریکا ادامه یابد. مذاکره با امریکاییها اتفاق جدیدی نبود، اما اضافه شدن نماینده آن دولت به مذاکرات هستهای خواسته دولت یازدهم بود و با هدف رسیدن به راهحلی پایدار و جامع مطرح شد.
رئیس دولت یازدهم در همان ایام و در مقام تشریح این رویکرد جدید، از ضرورت حضور نماینده دولت امریکا در این مذاکرات حساس و تاریخی با عبارت “مذاکره با کدخدا” سخن گفت. این رویکرد جدید برمبنای پیشفرضی معین بنا شدهبود: توافق با اروپا بدون حضور امریکا ضمانت اجرایی کافی ندارد، اروپاییها بدون همراهی امریکا اختیار لازم را برای معامله با ایران ندارند، و چنین توافقی منافع ایران را به طریق مطلوب تأمین نمیکند.
در همان زمان منتقدان و مخالفان رئیسجمهوری از این سخنان او به شدت برآشفتند و این رویکرد جدید را تا سطح خیانت به کشور مضرّ و ذلتبار دانستند. آنان بهویژه استفاده از واژه کدخدا را به سوژهای برای انتقاد از رئیسجمهوری و تمسخر ایشان بدل کردند. (۱) با عنایت به اینکه این گروه هرگز در مراحل قبل مذاکره با سه قدرت اروپایی را که توسط دولتهای گذشته دنبال میشد، با چنین ادبیاتی مورد انتقاد قرار ندادهبودند، میتوان نتیجه گرفت از نظر آنان ادامه مذاکره با اروپا بدون حضور امریکا اشکالی اصولی نداشت. اشکال فقط به رویکرد جدید دولت یازدهم وارد بود که مذاکره با اروپا بدون حضور و همراهی امریکا را مفید و مناسب نمیدانست.
اینک بیش از پنج سال از آن ایام گذشتهاست. مذاکره با قدرتهای بزرگ جهانی منتهی به امضای توافقنامه برجام شده، و در اقدامی بیسابقه منتهی به لغو یکباره کلیه قطعنامههای ظالمانه شورای امنیت برعلیه کشورمان شد. درحالیکه مذاکرات انجامشده در دوران مسؤولیت دولتهای قبلی که فقط با سه قدرت اروپایی انجام میشد، هرگز نتوانست نتیجه مطلوبی برای کشورمان داشتهباشد، و به دنبال هر مذاکره، معمولاً یک قطعنامه جدید در شورای امنیت برعلیه کشورمان تصویب میشد و کار را برایمان دشوارتر میساخت. زیرا هیأت مذاکرهکننده وقت نشستهای مزبور را نه فرصتی برای رسیدن به توافق بلکه برای “تبیین مواضع ایران در قالب گزارش پاورپوینت” تلقی میکرد.
بااینحال از زمان امضای برجام تا کنون ایران توفیق چندانی در بهرهبرداری از منافع این توافقنامه بزرگ تاریخی نداشت، و البته بحث درباب علل این عدمتوفیق موضوع این نوشتار نیست. اما اینک که با خروج یکجانبه امریکا از این توافقنامه و اعمال مجدد تحریمهای ظالمانه، شرایط خاصی برای کشورمان در عرصه تجارت جهانی پیش آمدهاست، مرور پیشفرض موردنظر دولت یازدهم و نقد سرسختانه مخالفان سیاسی آن میتواند بسیار قابلتأمل باشد:
اروپاییها ادعا میکنند علاقمند به حفظ برجام هستند، اما با خروج امریکا آنها هم به مشکل برخوردهاند. امریکا شرکتهای اروپایی را در صورت تجارت با ایران تهدید به مجازات کردهاست. دولتهای اروپایی خواهان یافتن راهحلی برای این مشکل هستند تا ایران بتواند در غیاب امریکا از منافع برجام بهرهمند شود.
مستقل از اینکه اروپاییها در این ادعای خود تا چه میزان صادق هستند، وضعیت پیشآمده به دنبال خروج امریکا از برجام بارزترین شاهد برای درستی پیشفرض دولت یازدهم است که مذاکره با اروپا بدون حضور امریکا (خواه از آن دولت با تعبیر کدخدا یاد شود و خواه نشود) را همسو با منافع ملی ایران نمیدانست. بدینترتیب باید اذعان کرد رویکرد دولت یازدهم در مورد پرونده هستهای براساس پیشفرضهای درستی طراحی شدهبود، و منتقدان که در عین پذیرفتن اصل مذاکره (البته با سه دولت اروپایی)، مخالف مذاکره با امریکا بودند، تصور درستی از شرایط عالم واقع نداشتند.
منتقدان میپنداشتند میتوان با طرف اروپایی به توافقی پایدار دستیافت، و امریکا نمیتواند مانع چنین توافقی بشود، و درنتیجه نیازی به حضور طرف امریکایی در این مذاکرات نیست. اما شرایط پیشآمده بعد از خروج امریکا از برجام به معنی نادرستی تحلیل این منتقدان است.
منتقدان برجام مدام بر این نکته تأکید میکنند که خروج امریکا از برجام اثبات کرد ادعای آنان درمورد غیرقابلاعتماد بودن امریکا درست است. البته باید گفت در عرصه روابط بینالملل هیچ قدرت قابلاعتمادی وجود ندارد، و این ویژگی منحصر به امریکا نیست. اما سؤالی که باید این منتقدان پاسخ بدهند، این است که چگونه آنان به تداوم مذاکره و توافق با اروپا بدون همراهی امریکا خوشبین بودند، و نظر دولت یازدهم در مورد ضرورت حضور طرف امریکایی در مذاکرات را رویکردی ذلیلانه و خائنانه و نادرست میپنداشتند؟
بیتردید منتقدان برجام باید سؤالات بسیاری را در مورد موضع خود و عملکردی که در مقابله دولت داشتند، پاسخ بدهند، و طرح سؤال فوق بهمعنی صرف نظر از پرسیدن سؤالات برحق دیگر نیست. اما به باور نگارنده، تأمل در سؤال فوق و مقایسه پیشفرضهای دو طرف میتواند مقدمهای برای درک کارآمدی رهنمودهای آنان در حوزههای مختلف باشد. چرا که پیشفرضهای منتقدان برجام در بسیاری از حوزههای دیگر سیاستگذاری کشور نیز از نظر میزان جامعیت و اصالت دستکمی از این یک مورد ذکرشده ندارد.
—————————-
* – این یادداشت در روزنامه مردمسالاری شماره شنبه ۶ – ۱۱ – ۹۷ به چاپ رسیدهاست.
۱ – در این رابطه مطالعه یادداشت قبلی که در مهرماه ۹۵ نوشتهام، خالی از قایده نیست:
آقاتهرانی، کدخدا و بداخلاقیها در سپهر سیاست ایران
دستهها: یککمی سیاسی