از زرادخانههای اتمی تا زرادخانههای مالی *
جیمی کارتر رئیسجمهوری پیشین آمریکا چندروز قبل اعلام کرد در یک مذاکره تلفنی در پاسخ به ترامپ که نگرانی خود را از جلو زدن چین از امریکا اظهار کرده، به وی گفتهاست امریکا در سالهای گذشته میلیاردها دلار خرج جنگ کرده، اما چین در این سالها سرمایه خود را صرف پروژههایی در جهت منافع مردمش کردهاست. (۱) پاسخ هوشمندانه کارتر بهویژه به گفته خود ترامپ در دوران رقابت انتخاباتی اشاره دارد که از سیاست دولتهای گذشته در خاورمیانه انتقاد میکرد که هفتهزار میلیارد دلار هزینه کرده، و دستآوردی نداشتهاند.
سالهاست سیاستمداران امریکایی خواه دموکرات و خواه جمهوریخواه نگران پیشرفت سریع رقیب تازهنفس خود هستند. چین طی چند دهه گذشته با رشد اقتصادی چشمگیری روبهرو بوده، و جایگاه خود را بهعنوان دومین قدرت بزرگ اقتصادی جهان تثبیت کردهاست. هرچند تولید ناخالص داخلی این کشور با امریکا بهعنوان قدرت اقتصادی اول دنیا هنوز فاصله قابلتوجهی دارد، اما براساس پیشبینیهای کارشناسانه، این فاصله طی سالهای آینده کاهش یافته و جایگاه این دو قدرت عوض خواهدشد.
برای درک هرچه بهتر صورت مسأله لازم است قدری به عقب بازگردیم. در اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی سیاستمداران امریکایی نگران پیشرفت سریع صنعتی و نظامی شوروی بودند. روسها چند سال قبل از آن اولین ماهواره را در تاریخ بشر به فضا فرستاده، و در کنار تلاش جدی برای تسخیر فضا، با ساخت موشکهای قارهپیما رقیب خود را نگران کردهبودند. در آن ایام شوروی دومین قدرت اقتصادی جهان بود، و در همه میدانها تلاش میکرد خود را به غرب برساند و عقب نماند.
مشکل عمده شوروی علاوه بر سوء مدیریت ناشی از سیاستزدگی و شیوه متمرکز اداره امور، درگیر شدن در رقابت تسلیحاتی دوران جنگ سرد بود. این کشور برای تداوم رقابت نظامی با امریکا مجبور بود سهم بسیار بالاتری از تولید ناخالص داخلی خود را (تقریباً چهاربرابر بیشتر از امریکا) به مصارف نظامی اختصاص بدهد، و این بهمعنی غفلت از توسعه سایر بخشهای صنعت بود. از سوی دیگر طرف امریکایی با بهرهگیری از پیشرفتهای صنایع نظامی در عرصه تولید سایر کالاها، به تجارتی سودآور دست میزد و بر ثروت و توان اقتصادی خود میافزود، اما طرف روسی به دلیل ناتوانی سایر بخشهای صنایع خود توفیقی در این میدان نداشت، و از این دستآورد مهم پیشرفت فنی در صنایع نظامی و فضایی محروم بود. این رقابت پرهزینه بهتدریج اقتصاد شوروی را متلاشی کرد، و در نهایت پدیده فروپاشی اتفاق افتاد. (۲)
با توجه به این نکته مهم و کلیدی تجربه تاریخی شوروی سابق، نگرانی کارتر برای اقتصاد امریکا بهتر درک میگردد. از دید کارتر و همفکرانش، امریکا هم بهنوعی دچار همان اشتباه سیاستمداران شوروی سابق شده، و منابع مالی خود را بهجای سرمایهگذاری برای رشد اقتصادی بیشتر و تأمین رفاه همه مردم، صرف مقاصد نظامی و جنگافروزی میکند، درحالیکه رقیب چینی با هوشمندی تمام به رشد اقتصادی همهجانبه و جبران عقبماندگیهای تاریخی خود میپردازد.
کارتر بیتردید به این جمله تاریخی رهبر اسبق چین توجه دارد که در اوایل دهه ۸۰ میلادی گفتهبود چین برای جبران عقبماندگی خود به چهار دهه صلح نیازمند است. زیرا در سایه صلح و آرامش این کشور فرصت کافی خواهدداشت به بسط روابط اقتصادی و فتح بیسروصدای بازارهای جهان بپردازد. اینک با گذشت نزدیک به چهار دهه از آن ایام، توفیق چینیها در بهرهگیری از “چهار دهه صلح” بهخوبی مشهود است. درواقع وزنهای را که زرادخانه اتمی شوروی سابق با صدها کلاهک هستهای نتوانست بالای سر ببرد، زرادخانه مالی چین بهراحتی بالای سرش برده و در آستانه مهار کردن آن است.
ازاینرو ترامپ حق دارد که نگران جلو زدن چین باشد، و کارتر دوراندیش و دنیادیده هم حق دارد که علت این پدیده را تلاش بیوقفه کاخ سفید در جنگافروزی و هزینهکردن برای حفظ اقتدار سیاسی و نظامی خود بداند.
صدها سال پیش اندیشمندان اقتصادی مکتب سوداگری تنها شکل قابلقبول و مورد اعتماد ثروت یک کشور را طلا و نقره میدانستند و معتقد بودند پیروزی نهایی از آن کشوری است که ذخیره فلزات قیمتی خود را به بیشترین میزان افزایش بدهد، زیرا در صورت بروز جنگ بهراحتی خواهدتوانست به خرید کالاهای موردنیاز خود اقدام کند. آدام اسمیت با نگارش کتاب ثروت ملل به جنگ این طرز تفکر رفت و اعلام کرد ثروت یک کشور ناشی از کار و خلاقیت کاری آن ملت و نه اندوخته فلزات قیمتیاش است.
در نیمه دوم قرن بیستم و از دید سیاستمداران شرق و غرب قدرت یک کشور را برد توپخانه یا موشکهای بالستیکش مشخص میکرد، و به همین دلیل بود که هر دو رقیب قدرتمند دوران جنگ سرد نگران افزایش برد و قدرت “زدن ضربه اولیه” طرف مقابل بودند. تا بدانحد که امریکاییها در مذاکرات مربوط به پیمان سالت ۲ حتی موضوع کنار گذاشتن پروژه افزایش برد بمبافکن استراتژیک روسی موسوم به توپولف بکفایر را مطرح کردند. زیرا این سلاح قدرتمند با افزایش شعاع عملکرد خود و با بهرهگیری از قدرت پرواز در ارتفاع کم و در نتیجه مخفی ماندن از دید رادار دشمن میتواند قدرت ضربه اولیه روسها را بهشدت افزایش بدهد.
اما اینک بسیاری از سیاستمداران دوراندیش بهتدریج به این باور رسیدهاند که قدرت فقط از دهانه لوله تفنگ بیرون نمیآید، و برد زرادخانه مالی بسیار مهمتر و تأثیرگذارتر از برد زرادخانه موشکی است. فروپاشی شوروی سابق در نتیجه تشدید مسابقه تسلیحاتی با غرب، کند شدن آهنگ رشد اقتصادی امریکا به دلیل افزایش هزینههای بیفایده نظامی، و در مقابل سرعت گرفتن رشد اقتصادی چین در سایه همان چهار دهه آرامشی که رهبر وقت مطرح میساخت، همه و همه مؤید چنین ادعایی هستند.
امریکاییها شاید نگران رشد سریع اقتصادهای کوچکی چون ویتنام و مالزی نباشند، و حتی این رشد سریع را در مسیر اهداف و منافع ملی خود ارزیابی کنند، اما از دید آنان رشد اقتصادی چین و رسیدن این کشور به رتبه نخست اقتصادی جهان خطری است که آینده رشد اقتصادی امریکا و اقتدار سیاسی جهانی آن را تهدید میکند.
در دهه ۱۸۳۰ میلادی توکوویل اندیشمند فرانسوی از پیشگامان جامعهشناسی سیاسی میگفت روزی فراخواهدرسید که امریکا و روسیه بر سر تصاحب جهان باهم درگیر خواهندشد. شاید توجه او به منابع طبیعی سرشار این دو سرزمین وسیع بود، منابعی که با کاهش هزینه حمل و نقل در سایه پیشرفتهای فنی بیشتر و بهتر میتوانست در خدمت توسعه این دو اقتصاد و تبدیل شدنشان به ابرقدرتهای بلامنازع قرار گیرد. اما اینک گویی “انتخاب نادرست” سیاستمداران و تأکید نادرستشان بر “قدرت لوله تفنگ” موجب شده قدرت سومی جای این دو رقیب بزرگ را بگیرد.
————————–
* – این یادداشت در روزنامه شرق شماره دوشنبه ۲۷ – ۳ – ۹۸ به چاپ رسیدهاست.
۱ – مراجعه کنید به:
آمریکا منابع مالی خود را برای جنگ هزینه کرده است و چین برای توسعه
۲ – مراجعه کنید به یادداشت زیر:
مسابقه تسلیحاتی و فروپاشی شوروی سابق
دستهها: سیاستگذاری اقتصادی, یککمی سیاسی