ازدحام جمعیت و دشواریهای آن در ایران
اخیراً افزایش جمعیت سالمندان و حرکت جامعه ایران به سوی کهنسالی، نگرانیهایی را در بین سیاستگذاران و تحلیلگران برانگیخته است. درواقع، بالا رفتن سن ازدواج تحتتأثیر عوامل اقتصادی و کاهش تمایل به بچهدار شدن در بین زوجها، به این نگرانی دامن زدهاست.
مسؤولان سیاستهای تشویقی را برای افزایش زادوولد موردتوجه قرار دادهاند، و منتقدان هم به کارایی یا عدمکارایی این مشوقها و آثار مثبت و منفی آن پرداختهاند.
به نظر من، دشواریهای متعددی در باب جمعیت پیش روی جامعه ماست، که قبل از پرداختن به معضل کهنسالی و ضرورت یا عدمضرورت افزایش جمعیت، باید در درجه اول به آنها بپردازیم. یکی از بااولویتترین این دشواریها، پراکندگی نامناسب جمعیت است، که در این یادداشت به آن خواهمپرداخت.
اول باید توضیح بدهم که منظورم از پراکندگی مناسب یا نامناسب جمعیت چیست.
همانطور که در یادداشت کلانشهر تهران و تراکم جمعیت نیز اشاره کردهام، در جامعهای که دچار بیماری اقتصادی نیست، پراکندگی جمعیت ارتباط نزدیکی با پراکندگی منابع طبیعی بهعنوان عوامل تولید پیدا میکند. مهاجرتهای بزرگ جوامع انسانی در هزارانسال پیش هم با هدف یافتن منابع طبیعی موردنیاز جمعیت صورت میگرفت.
به عبارت دیگر، با افزایش جمعیت در یک منطقه و کمبود منابع در آن، گروهی از ساکنان تصمیم به مهاجرت گرفته و در جستجوی سرزمینهای جدید با منابع طبیعی سرشار بار سفر میبستند.
با گذشت زمان و با پیشرفت جوامع بشری و افزایش میزان تجارت، شهرهای بزرگ پدید آمده، و بزرگتر و بزرگتر شدند. بهاینترتیب، جمعیت هر سرزمین در قالب ترکیب معقولی از شهرهای بزرگ، متوسط و کوچک شکل گرفتهاست.
اما در کشور ما در طول بیش از یکصدسال گذشته، سیاستهای نادرست دولتها و نیز تزریق درآمد بادآورده نفت به اقتصاد کشور، موجب تضعیف بنیانهای تولید و درنهایت متلاشی شدن تولید ملی شدهاست. درنتیجه سیل عظیم مهاجرین از روستاها و شهرهای کوچک به سمت شهرهای بزرگ روانه شدهاست. بهاینترتیب افزایش درصد جمعیت شهرنشین از ۳۲درصد در سال ۱۳۳۵، به ۷۲درصد در زمان حال، بهعنوان یک معضل شکل گرفتهاست. یکی از اولین مظاهر آن در جامعه ما، مشکل مسکن در شهرها بهویژه شهرهای بزرگ و بهدنبال آن افزایش نجومی قیمت زمین در کلانشهرها است که اثر بسیار مخربی در اقتصاد ما گذاشته، و در یادداشت تجارت زمین و بحران قیمت تمامشده به آن پرداختهام.
برای رسیدن به تجسمی بهتر از معضل تراکم جمعیت، مقایسهای سرانگشتی بین کشور خودمان با فرانسه داشتهباشیم:
کشور فرانسه با مساحت ۵۵۰هزار کیلومترمربع یعنی تقریباً یک سوم مساحت ایران، جمعیتی معادل ۶۱میلیون نفر را در خود جای دادهاست. تراکم جمعیت در این کشور ۱۱۱نفر در هر کیلومترمربع است. درمقابل تراکم جمعیت در ایران برابر با ۴۶نفر است که از متوسط جهان (۵۲نفر بدون احتساب جنوبگان و ۴۷نفر با احتساب آن) کمتر است. بااینحال، دومین شهر پرجمعیت فرانسه یعنی شهر مارسی دارای ۸۵۰هزار نفر جمعیت است، و در ایران ما شهر قم با ۹۵۰ هزار نفر جمعیت، تازه موفق به کسب رتبه هشتم میشود! این بدانمعنی است که ایران ما از نظر کلانشهر به حدی غنی است که فرانسه هم به پایش نمیرسد.
نکته گفتنی دیگر این که جمعیت شهر مارسی در طول ۷۷ سال از سال ۱۹۳۱ تا ۲۰۰۸ میلادی، فقط ۴۰درصد اضافه شدهاست، یعنی سالانه به طور متوسط ۰٫۴۴درصد. درحالیکه در ایران ما به عنوان مثال، جمعیت شهر کرج ظرف ۵۶سال یعنی از سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۹۱، درحدود ۱۳۵برابر شدهاست، یعنی رشدی معادل ۹٫۱۷درصد در سال!
بهطوریکه ملاحظه میشود، جمعیت ما در طول این سالها از یک جمعیت مولد کشاورز، تبدیل به یک جمعیت غیرمولد شهرنشین شدهاست. زیرا در این سالها بخش صنعت با این سرعت گسترش نیافتهاست که پذیرای این همه نیروی کار مهاجر بشود. در چنین جامعهای، شهرها به جای این که کانون تلاش و سازندگی و تولید باشند، فقط در سطح آدرسی پستی برای دریافت یارانه یا مستمریهای سازمانهای حمایتی تنزل پیدا میکنند.
بحث در مورد ابعاد مختلف مسأله جمعیت و ارتباط آن با توسعه کشور، بحث گستردهای است که در یک یادداشت کوتاه نمیتوان متعرض آن شد. در این یادداشت با پرداختن به موضوع پراکندگی نامتناسب جمعیت، تأکید براین نکته داشتم که قبل از طراحی سیاستهای تشویق زادوولد و ازدواج، ابتدا باید فکری اساسی برای اصلاح الگوی پراکندگی جمعیت بشود. صد البته منظور من این نیست که با صدور بخشنامههای متعدد میشود این معضل را حل کرد.
دستهها: سیاستگذاری اقتصادی, شهر، زمین و مسکن