اگر باران به این تهران نبارد!
گفتهمیشود آلودگی هوای تهران چهلسال پیش برای اولینبار توجه مسؤولین وقت را به خود جلب کردهاست. در آن ایام، تهران بهدنبال شدت گرفتن مهاجرت، بهسرعت گسترش یافتهبود. ازدحام جمعیت، ترافیک، افزایش تعداد خودروها و بهدنبال آن افزایش آلایندهها در هوای شهر از همان زمان چهره خود را به عنوان یک معضل نشان میداد.
اینک با گذشت چهلسال از آن ایام، معضل شهر تهران بسیار ریشهدارتر و پیچیدهتر شدهاست. اولین سؤالی که به ذهن خطور میکند، این است که بهدنبال مطرح شدن مشکل آلودگی هوا، چه تمهیداتی برای آن اندیشیده شدهاست. از آن زمان که متوجه این مشکل شده ایم تا کنون، چهل سال فرصت داشتهایم که بیندیشیم، مشکل را شناسایی کنیم و راهحلی منطقی برای آن بیابیم.
بسیاری از شهرهای بزرگ جهان که با مشکلی مشابه تهران مواجه بودهاند، با تلاش و جدیتی مثالزدنی برنامههایی را تدوین کرده و به اجرا گذاشتهاند تا امکان زندگی سالم را به شهروندان عرضه کنند. هرکدام از این شهرها موفقیتهایی را در این مسیر کسب کردهاند که اینک میتوان به ارزیابی عملکرد آنها نشست و علل موفقیت هرکدام را بررسی نمود.
اما بهراستی موفقیت کلانشهر تهران در تأمین امکان زندگی سالم برای شهروندانش تا چه حد بودهاست؟ در طول این چهلسال شهر بهسرعت رشد کرده، محلات جدید به آن افزوده شدهاند. در دهه ۱۳۵۰ تهران به صورت یک مستطیل از شمال به جنوب رشد یافتهبود. اما اینک این مستطیل با دورانی ۹۰ درجه، از شرق به غرب گسترش یافته و عظمتی خیرهکننده یافتهاست.
هرچند مدیریت شهری در طول چنددهه گذشته، فعالیت زیادی در جهت عمران و آبادانی شهر کردهاست، اما گویا سرنوشت این دامنه جنوبی البرز این بوده که همواره مشکلاتش سریعتر از فعالیتهای عمرانی رشد کنند. ازدحام جمعیت، افزایش تعداد خودرو، ساختوساز بیرویه، و … ، همه و همه دست به دست هم دادهاند تا تهران امروز را با همه مشکلاتش به ما تحویل دهند.
قبلاً در یادداشت مشکل آلودگی هوا در کلانشهرها سعی کردم تصویری ساده از عوامل مؤثر بر آلودگی هوای شهر ارائه کنم. با قدری دقت در آن تصویر ساده، میتوان شرحی از تمام کارهایی که باید در این چهل سال انجام میگرفت و خبری نشدهاست، نگاشت.
نداشتن برنامهای جامع، نبود هماهنگی بین سازمانها و تشکیلات دولتی و عمومی، نگاه بخشی و در اصل تجاری به کل اقتصاد، دست به دست هم داده و این معضل جدی را پدید آوردهاست. امروزه حتی در باب میزان آلایندگی سوختهای عرضهشده در سطح شهر هم اتفاقنظر بین سازمانها وجود ندارد. چه رسد به استاندارد بودن یا نبودن خودروها.
شاید بخش مهمی از آلایندههایی را که در طول چندسال گذشته از لوله اگزوز خودروها بیرون آمده، و عرصه را اینگونه بر ما تنگ کردهاند، میشد با نصب یک فیلتر کوچک بر روی خودروها جمعآوری کرد. شاید میشد با مختصر تغییر در سیستم خودروها سرعت افزایش و انباشتهشدن این آلایندهها را کاهش داد. اما چگونه میشد خودروسازان را وادار به این تغییرات هزینهبر کرد؟
صنعت خودروسازی در سالهای گذشته به صنعتی بزرگ و حساس در کشورمان تبدیل شدهاست. چگونه میتوان این صنعت بزرگ را با چنین محدودیتهایی مواجه کرد؟! این همه تولید، این همه اشتغال، این همه سود، این همه شاخص بورس! همه را باید فدای حرفهای قشنگ متولیان محیط زیست بکنیم؟!
اما این همه داستان نیست!
در این سالهای پرمخاطره، همانگونه که باید از صنعت خودروسازی حمایت میکردیم تا نمادی از قدرت تولید ملی باشد، باید از ساختوساز شهری هم دفاع میکردیم. با افزایش تقاضا برای ساختوساز در کلانشهر تهران، شهرداری میتوانست به درآمدی قابلقبول دست پیدا کند، و مختصری از مشکلات شهر را با این درآمدها حل کند.
درنتیجه ساختوساز گسترده، شرایطی را در شهر ایجاد کرد که با کمبود خیابان و جای پارک مواجه شدیم! یعنی قبل از این که پارکینگهای عمومی بسازیم، قبل از این که تکلیف خودمان را با سیستم حملونقل و سهم حملونقل عمومی در آن روشن کنیم، به سرعت ساختمانهای مسکونی ساختیم و بابت کسر پارکینگ هم جریمه در نظر گرفتیم!
حتی معمای قدیمی مرغ و تخممرغ هم ما را به صرافت نینداخت که اول باید پارکینگ ساخت یا خودرو؟!
نگاه بخشی به مدیران دیکته میکرد که فقط مسائل بخش خود را موردتوجه قرار بدهند، خودروسازان به فکر افزایش بهرهوری نیروی کار، افزایش تولید، و افزایش EPS و تحقق آن به منظور جلب رضایت سهامدارانشان بودند. مدیران شهری هم با سرسختی تلاش میکردند عدمحمایت کافی دولت را با افزایش درآمدهای جاری جبران کنند.
اینک به این جا رسیدهایم. باید دعا کنیم باران رحمت الهی بیاید و آلودگیهایی را که خود ایجاد کرده و بر زندگیمان مسلط کردهایم، با سخاوت بیمانندش بشوید و خیالمان را برای چند وقت دیگر آسوده بدارد!
یاد شعر شیخ سخن سعدی شیراز میافتم که فرمود:
چو دخلت نیست، خرج آهستهتر کن
که میخوانند ملاحان سرودی
اگر باران به کوهستان نبارد،
به سالی دجله گردد خشک رودی
و من با اجازه آن بزرگ، میگویم:
رها کن زیستن در شهر تهران!
که میخوانند بنایان، سرودی
اگر باران به این تهران نبارد!
دلا! مسموم خواهیشد بزودی!
بیتردید بعضی از متولیان امر در این چندده سال، زحمت زیادی برای بهبود شرایط زندگی در تهران متحمل شدهاند. قصد من سیاهنمایی و ناسپاسی نیست. اما درحقیقت، حاصل تمام تلاشهای اعضای تیممان این است که ۹۰ دقیقه بازی تمام شده، و چندتا گل مفت و مسلم خوردهایم! خیلی هنر کنیم، شاید بتوانیم در وقت تلفشده، یک پنالتی از حریف قدرمان بگیریم!
دستهها: برنامهریزی و بودجه, سیاستگذاری اقتصادی, مسائل زیستمحیطی