تعدیل جمعیت کلانشهرها به کجا انجامید؟
طی سالیان گذشته مسؤولان کشور به دفعات از لزوم مهاجرت معکوس از تهران به سایر شهرهای کشور سخن گفتهاند. آنان شیوههای مختلف اجرایی را برای مهار این معضل به کار بستهاند، اما نتیجه این است که میبینیم؛ بهیککلام توفیق چندانی در این عرصه نداشتهایم.
مجموعه سیاستهای اعمالشده در این عرصه را میتوان در قالب چهار عنوان زیر دستهبندی کرد:
۱ – افزایش خدمات رفاهی و آموزشی در سایر شهرها
یکی از انگیزههای مهاجران به کلانشهرها، برخورداری از خدمات رفاهی بالاتر و بیشتر است. اگر خدمات موردنظر آنان در شهرهای محل سکونت فراهم شود، انگیزه به مهاجرت کمتر خواهدشد.
در طول چنددهه گذشته مسؤولان امر با هدف کاهش اختلافسطح خدمات رفاهی و رفع محرومیتها سعی در افزایش کمیت و کیفیت خدمات رفاهی داشتهاند. هدف جنبی این سیاستها میتوانست کاستن از انگیزه مهاجرت باشد. تقویت و تجهیز مراکز درمانی در شهرهای مختلف کشور، گسترش مراکز دانشگاهی و … همه زیر این سرفصل قرار میگیرند.
۲ – افزایش هزینه زندگی در کلانشهرها
اگر هزینه زندگی در کلانشهر مقصد مهاجرت بالا باشد، میل به مهاجرت کاهش مییابد، زیرا هرچند امکانات رفاهی و فرصتهای کسب درآمد در کلانشهر بالاتر است، اما هزینه بالای زندگی این مزیت را کمرنگ میکند.
روشن است که به دلیل حساسیت مسأله، هیچ مقام مسؤولی بهطور مستقیم از چنین سیاستی دفاع نمیکند. زیرا با اینگونه سیاستها سطح زندگی و رفاه گروه کثیری از جمعیت که ساکنان فعلی کلانشهرها هستند، به شدت تنزل مییابد.
بااینحال، کاهش هزینههای عمرانی دولت در کلانشهرها یا عدمافزایش آن متناسب با هزینههای عمرانی در سایر مناطق کشور، و کاهش و قطع کمک به شهرداریها در کلانشهرها عملاً همین معنی را دارد. بهعنوان مثال در چندسال اخیر دولت در مورد تأمین مالی مترو تهران و کمک به حملونقل عمومی شهر محدودیتهایی قائل شده، و همواره شاهد جروبحثهای مسؤولان شهری با دولتیها بودهایم.
۳ – ایجاد شهرکهای اقماری و جذب سرریز جمعیت کلانشهرها
سیاست ایجاد شهرهای جدید در جوار کلانشهرها در سالهای گذشته موردتوجه بودهاست. این شهرهای جدید بناست بخشی از جمعیت متراکمشده در کلانشهرها را جذب کنند و بهاینترتیب افزایش جمعیت آنها کنترل شود.
نقدی که بر این روش مطرح میشود، این است که حتی اگر این شهرها در مهار رشد جمعیت کلانشهرها موفق شوند، چون اقتصادشان وابسته به کلانشهر است، مشکل را بهطور جدی حل نخواهندکرد. بهعنوان مثال، بخش مهمی از نیروی کار این شهر اقماری هر روز باید به کلانشهر بیاید و برگردد. بهاینترتیب هرچند به ظاهر جمعیت از کلانشهر رفته، اما ازدحام و ترافیک و آلودگی هوا و سایر مشکلات به قوت خود باقی خواهدبود.
البته باید به این نکته هم توجه کرد که وابستگی این شهرهای جدید به کلانشهر، معمولاً در طول زمان کاهش مییابد. اما رسیدن به این استقلال زمان زیادی خواهدبرد. بهعبارت دیگر، چنین سیاستی در کوتاهمدت نمیتواند راهحل موفقی تلقی شود.
۴ – دادن امتیاز بابت مهاجرت معکوس
در سالهای اخیر دولت اعلام کرد به کسانی که داوطلبانه از کلانشهر به شهرهای کوچک مهاجرت کنند، امتیازاتی خواهدداد. حتی اقداماتی در مسیر انتقال بعضی سازمانهای دولتی به سایر شهرها صورت گرفت. بااینحال مروری بر کارنامه این شیوه نشان میدهد که موفقیتی در کار نبودهاست.
بیتردید هرکدام از این سیاستها نکات قوت و ضعف خاص خود را دارند که در جای خود و در قالب یادداشتی مستقل قابلبحث است. اما با بررسی وضع موجود و با ملاحظه این که مشکل به قوت خود باقی بوده، و هیچگونه تخفیفی ندادهاست! میتوان نتیجه گرفت که شیوه برخورد مسؤولان با این معضل، شیوه درست و کارآمدی نبودهاست.
به نظر من، تا زمانی که مشکلات بخش تولید کشور حل نشود، فرصتهای اشتغال مولد در همه جای کشور و برای همگان فراهم نشود، فعالیتهای تولیدی بهویژه در بخش کشاورزی سودآورتر از فعالیتهای تجاری و دلالی و مشاغل کاذب نشود، و تا زمانی که دولت در نحوه صرف درآمدهای نفتی تجدیدنظر اساسی نکند، هیچ سیاستی نمیتواند مشکل تراکم جمعیت در کلانشهرهایمان را حل کند.
در یادداشتهای بعدی باز هم به این موضوع خواهمپرداخت.(۱)
——————————————-
۱ – مطالعه دو یادداشت قبلی با عنوان ازدحام جمعیت و دشواریهای آن در ایران و کلانشهر تهران و تراکم جمعیت را پیشنهاد میکنم.
دستهها: برنامهریزی و بودجه, سیاستگذاری اقتصادی, شهر، زمین و مسکن