کمفروشی به سبک بانک
همه ما کم و بیش با ادبیات اعلانهای تبلیغاتی آشنا هستیم. طبعاً تولیدکننده یا فروشندهای که از طریق تبلیغات قصد جلب مشتریان را دارد، سعی میکند با بیان جنبههایی مثبت از ویژگیهای کالا یا خدمات خود، بیننده را تحتتأثیر قرار بدهد.
پیشینیان ما که یادشان به خیر باد، میگفتند: هیچ بقالی نمیگوید که ماست من ترش است! منظورشان این بود که تعریف فروشنده از کالایش، امری طبیعی و معمول است. اما نمیتوان پذیرفت که این تعریف از حد بیان متعارف امتیازات کالا (البته با قدری اغراق!) گذشته، و با دادن اطلاعات غلط و غیرواقعی، بیننده را بفریبد.
فکرش را بکنید. یک تولیدکننده خودرو ممکن است در تبلیغاتش از ایمنی و راحتی و سرعت و … سخن بگوید و محصولش را معرفی بکند. اما اگر بگوید فلان محصول ما مثلاً ۳۰۰ اسب بخار قدرت دارد! درحالیکه قدرتش، حتی ۲۰۰ اسب هم نیست، طبعاً او را به دروغگویی متهم میکنیم.
مثال دیگری بزنم: فروشگاهی کالاهایش را از طریق حراج به فروش میرساند. در اعلانهایش مینویسد: تا ۵۰%تخفیف! اما در عمل از ۱۰۰۰ قلم کالا فقط ۱۰مورد ۵۰%تخفیف دارند و بیشتر کالاها با تخفیف ۳۰ یا ۲۰%عرضه میشوند! اینجا فروشنده با زیرکی و رندی خاص خود، بدون این که دروغ بگوید، کارش را پیش بردهاست. اما گاهی فروشنده اطلاعاتی را ارائه میکند که مصداق دروغ است.
ابتدا به این عکس که چندروز پیش از اعلان تبلیغاتی یک بانک گرفتهام توجه کنید:
اسم بانک را پاک کردهام تا متهم به اخلال در سیستم پولی و بانکی کشور نشوم! این بانک مدعی است که برای سپردههایی خاص ۳۳٫۴۴% سود سالانه میدهد! رقمی فریبنده و جذاب است! هرکسی این اعلان را ببیند، حتماً آرزو میکند که پول بهاصطلاح قلمبهای دستش بود و به این بانک میسپرد و با خیال راحت زندگی میکرد.
اما در اصل چنین سودی واقعاً وجود ندارد! سود این سپردهها حتی به ۲۲% هم نمیرسد، چه رسد به ۳۳٫۴۴%!
اجازه بدهید تا توضیح ارائه کنم.
این بانک پول مشتری را میگیرد و به مدت پنج سال از آن استفاده میکند. در این مدت هیچ پرداختی به مشتری ندارد. یعنی سود سال اول را در انتهای سال پنجم میدهد، نه در انتهای سال اول. بهاینترتیب، چون سود هر سال هم به سرمایه گذاری مشتری اضافه شده و یک سال بعد، به آن هم سود تعلق گرفتهاست، رقم بیشتری نصیب مشتری میشود، البته در پایان سال پنجم.
بهاینترتیب به جای این که مشتری در آخر هر سال ۲۱٫۷۲% سود بگیرد که جمع ۵سال میشود ۱۰۸٫۶%، در آخر سال پنجم به طور یکجا ۱۶۷٫۲% سود میگیرد.
بانک هم با رندی خاص خود این رقم را به پنج سال تقسیم کرده و به عدد جادویی ۳۳٫۴۴% میرسد!
ایراد این محاسبه این است که بانک به طور ساده عدد ۱۶۷٫۲% را به ۵سال تقسیم میکند، و به نرخ ۳۳٫۴۴% میرسد. درحالیکه برای محاسبه درست، باید ریشه پنجم عدد ۲٫۶۷۲ را محاسبه بکنیم که میشود ۱٫۲۱۷۲. یعنی نرخ واقعی سود این سپردهگذاری ۲۱٫۷۲% است و نه ۳۳٫۴۴%! بهاینترتیب، بانک با یک خطای محاسباتی عمدی، مدعی نرخ سودی بسیار بالاتر و غیرواقعی میشود و مشتریان خود را به اشتباه میاندازد.
نکته جالب این جاست که بانکها هیچ گاه در محاسبه اقساط تسهیلات پرداختی به مشتریان چنین اشتباهی نمیکنند! مثلاً در مورد وامهایی که به طور معمول برای خرید خودرو به مشتریانشان میدهند و در قالب ۳۶ یا ۴۸ قسط پس میگیرند، از فرمولی استفاده میکنند که بیشترین نفع را برای بانک دارد! درست مثل فروشندهای که در جمع کردن قیمت کالاها اشتباه میکند، اما همیشه اشتباهش به نفع خودش است.
حال فکرش را بکنید. فردی با دو گزینه روبهروست: او میتواند پولش را در جایی سرمایهگذاری کند و سر سال ۲۵%سود بگیرد، اما چون فکر میکند، این بانک به او سود بیشتری میدهد، گزینه دوم را انتخاب میکند و کلاه گشادی سرش میرود.
راستی در چنین شرایطی چه کسی مقصر است؟
بانک که اطلاعات غلط داده،
یا مشتری که دقت نکرده،
یا سازمان و تشکیلاتی که باید با دقت تمام مراقب منافع شهروندان باشد و اجازه ندهد که فروشندگان رند کلاه سرشان بگذارند.
بسیاری از مردم میگویند مشتری باید خودش دقت کند که سرش کلاه نرود. پس خودش مقصر است! این است که میگویم دیوار مصرفکننده بینوا از همه دیوارها کوتاهتر است!
دستهها: حقوق مصرفکنندگان, سیاستگذاری اقتصادی