تکدرخت

تکدرخت را گاه به‌خاطر همتش تحسین می‌‌کنیم، چون در مکانی سنگلاخ و ناهموار روییده‌است که درختی دیگر یارای ایستادگی ندارد؛ گاه به‌خاطر بخشندگی و کارآمدی‌اش می‌ستاییم که در گرمای سوزان آفتاب صحرا، سایه‌ای کوچک اما خنک و دلنشین به رهگذران هدیه می‌کند.
اما گاه تکدرخت بازمانده جنگلی انبوه و سبز است. جنگلی که تندباد حوادث و هجمه تبرداران، سروهای سبز و بلندش را برافکنده، یا سیل تهمت‌ها و توهین‌ها سپیدارهایش را خانه‌نشین کرده و یا ….
خط سبز جنگل با هجوم بی‌امان و نفس‌گیر تبردارانی که خشونت را همچون لباس رزم بر تن کرده‌اند، عقب نشسته و میدان را برای جولان این تازه به دوران رسیدگان خالی کرده‌است. عقب ‌نشستنی که بی‌وقفه ادامه دارد. چرا که تبرداران به چیزی کمتر از همه‌چیز رضایت نمی‌دهند.
تکدرخت آرام و صبور و در اوج تنهایی ایستاده‌است. مهاجمان بارها و بارها تا نزدیکی او رسیده‌اند که بیندازندش. اما هربار درهم شکسته و برگشته‌اند.
نیروهای خودی ناامید از مقاومت، میدان را رها کرده و کیلومترها عقب نشسته‌اند. خط سبز جنگل که خط مقدم نبرد است، دشت را یکباره واگذاشته، و تا دامنه کوه پس رفته‌است؛ امیدشان به این است که بلندی کوه مهاجمان را ناکام بگذارد. اما تکدرخت دشت را رها نکرده و ثابت و استوار برجای خود ایستاده‌است.
کینه تبرداران با تکدرخت تمامی ندارد. او یادآور روزهای خوش سرسبزی جنگل است. او امید را در دل‌های شکسته نهال‌های دشت زنده نگه می‌‌دارد، و همین یک جرم برای محکومیتش بس است!
با گذشت سالیان دراز، تکدرخت صلابتی را در شاخه‌هایش دمیده که تندباد تهمت‌ها و طوفان توطئه‌ها نمی‌توانند آرامش ظاهرش را برهم بزنند. اما در دلش غوغاییست. گویی سنگینی هزار راز نگفته راحتش نمی‌گذارد. شاید صلاحش در این باشد که کناری بایستد و جولان تبرداران را نظاره کند. آن‌ها دیگر پذیرفته‌اند که تیزی تبرهایشان بر او کارگر نیست. پس شاید رهایش کنند با این امید که در تنهایی‌اش از درون بپوسد و بر خاک بیفتد.
اما تقدیر تکدرخت این نیست. او نمی‌تواند سبزی دشت و طراوت نهال‌های نورس آن را فراموش کند. کارهای نکرده‌ای دارد که اگر به فکرشان نباشد، فرصتی برای جبران این بدهکاری نیست. دشت سبز نام او را فریاد می‌زند و نهال‌های نورس اما سرسخت و مقاوم با سبزی دشت پهناور همصدا شده‌اند.
تکدرخت! بمان که با ماندنت میدان نبرد بین سبزی جنگل و تبرداران را از دامنه کوه به میانه دشت کشانده‌ای! تو گویی پیکان تیزپرواز آرش از فراز کوه در میانه سپاه تیرگی‌ها فرودآمده، و مرز جنگل صراحت را با کویر دورویی کیلومترها جابه‌جا کرده‌است!
تکدرخت! ایستادگی و پایمردی‌ات را می‌‌ستایم.

خط سبز جنگل کیلومترها عقب نشسته و به دامنه کوه رسیده‌است. اما تکدرخت پیر بر میانه دشت ایستاده، تا امید در دل نهال‌های نورس دشت نخشکد.

خط سبز جنگل کیلومترها عقب نشسته و به دامنه کوه رسیده‌است. اما تکدرخت پیر بر میانه دشت ایستاده، تا امید در دل نهال‌های نورس دشت نخشکد.

guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.