زمانی برای آزمون همبستگی ملی
امروز قلب سرخ میهن در ورزقان می تپد.
آن نیمهشب را خوب به یاد دارم، اواخر بهار سال ۱۳۶۹ بود. لرزش زمین بیدارم کرد. فهمیدم که زلزلهای اتفاق افتادهاست. صبح خبر زلزله رودبار را شنیدم. زلزلهای سهمگین که خانههای زیادی را بر سر ساکنانش خراب کردهبود.
انتشار خبر حادثه، خیزش همگانی ملت را به دنبال داشت. همه ملت از هر گوشه این سرزمین پهناور در امدادرسانی شرکت کردند. آن روز قلب سرخ میهن در رودبار میتپید.
سالها بعد خبر زلزله مهیب بم رسید. باردیگر فرصتی برای همبستگی ملی بود و اعلام همدردی از چهار گوشه کشور. چرا که همه ملت یک تن بودند و عضوی از این تن به درد آمدهبود.
آن روز همه ایرانیان خود را شهروندان بم میدانستند و در سوگ همشهریانشان نشستهبودند.
و امروز در ورزقان و اهر ….
لرزیدن بیامان زمین، خانههای بسیاری را درهم شکست، پدران و مادران را در سوگ جگرگوشههایشان نشاند، و فرزندان را در غم از دست دادن پدر و مادر داغدار کرد.
شاید مقاماتی از نوع مدیران پروازی کوتاهی کردهاند. شاید ارباب رسانه خبررسانی سریع و بهموقع را از قربانیان دریغ داشتهاند. شاید ….
اما ملت همان ملت روزهای سخت رودبار و بم است، با دستانی امدادگر و دلهایی عاشق.
وقتی حادثهای طبیعی اتفاق میافتد، در اصل زمانی برای یک آزمون بزرگ ملی سررسیدهاست، برای مقامات، برای رسانهها، برای هنرمندان، برای ورزشکاران، برای همه نخبگان و به یک کلام برای همه ملت. هر کس در هر مقامی هست باید تلاش کند تا از رنج و اندوه حادثهدیدگان بکاهد و به هر شکل ممکن به یاری آنها بشتابد.
همبستگی ملی بین اعضای یک جامعه در چنین روزهایی به نمایش درمیآید و محک زدهمیشود. در چنین روزهایی است که همه اقوام ایرانی از جای جای ایران بزرگمان همچون انگشتان یک دست در کنار هم قرار میگیرند تا دست افتادهای از جنس خودشان را بگیرند.
دستهها: تاریخ معاصر
ملت غیور ایران همیشه و در همه حال همبستگی خود را حفظ کرده اند و شاید یکی از وجوه تمایز ایرانیان نسبت به دیگر ملل و اقوام ، داشتن چنین اخلاق و روحیاتی است. من از زندگی در جوار چنین مردمانی لذت می برم و بابت آن خدای متعال را شاکرم .