تهران؛ ۵۰ سال بعد *
تهران در سال ۱۳۴۵ یعنی ۵۰سال پیش، با جمعیتی در حدود ۲٫۷میلیون نفر، ۱۰٫۶درصد جمعیت کشور را در خود جای دادهبود. جمعیت این شهر بزرگ ظرف ۲۷سال قبل از آن، یعنی از سال ۱۳۱۸، بهطور متوسط سالانه ۶٫۲درصد افزایش یافتهبود. طبعاً چنین نرخ رشد چشمگیری هم باید متولیان اقتصاد کشور را نگران میساخت که فکری به حال مهاجرت بیرویه، و خروج جمعیت مولد از روستاها و شهرهای کوچک بکنند، و هم باید مدیران شهری را متوجه این نکته مهم میکرد که در آیندهای نزدیک، شهر با دشواری ازدحام جمعیت، عدمتناسب زیربناها، آلودگی هوا، کندی عبور و مرور، و آلودگی زیستمحیطی ناشی از تزریق فاضلاب شهری به رودخانهها و سفره آب زیرزمینی روبهرو خواهدشد.
رشد شتابان جمعیت تهران در دهه بعد هم ادامه یافت، و جمعیت شهر در سال ۱۳۵۵ به رقم خیرهکننده ۴٫۵۳میلیون نفر رسید یعنی ۱۳٫۴۴درصد جمعیت کل کشور! همین یک مورد نشان میدهد که دولتمردان و مدیریت شهری وقت یا کاری برای مقابله با بحران نکردند، یا کردههایشان با عنایت به ابعاد بزرگ بحران پیش رو، تأثیر چندانی برجای نگذاشت.
اینک با گذشت نیمقرن پرماجرا، نسبت جمعیت شهر تهران به کل جمعیت کشور، بازهم در حد همان نسبت سال ۱۳۴۵ است. البته این به معنی حل مشکل و یافتن راه حل نیست. بلکه فقط با تجدیدنظر در تقسیمات کشوری، تعریف شهرهای جدید در اطراف تهران و جداسازی صوری بخشی از جمعیت استقراریافته در دامنه جنوبی البرز بهعنوان ساکنان این شهرها، موفق به کسب این نتیجه شدهایم. یعنی مستقر شدن سرریز جمعیت در شهرهای اقماری!
مدیریت شهری در سال ۱۳۴۵ هرگز تصویری درست از آینده این شهر بزرگ نداشت، و به فکر آمادهشدن برای یکدهه بعد نبود، چه رسد به این که به فکر تهران ۱۳۹۵ و مشکلات بیشمارش باشد، و مقدمات رویارویی با این مشکلات را با آیندهنگری بهقدر وسع فراهم سازد. در آن سالها مدیران شهر تهران فقط میتوانستند اجرای برخی طرحهای عمرانی در سطح اجرای زیرگذر میدان امامحسین که آنروزها میدان شهناز نامیدهمیشد، تعریض خیابانها، ساخت بزرگراههایی چون مدرس، چمران و … را برای رفع و رجوع مشکلات روزمره پیش ببرند. این طرحها فقط میتوانست قدری از دشواری ازدحام شهری بکاهد و فقط مسکّنی با اثر کوتاهمدت بود.
اینک پنجاهسال از آن ایام میگذرد. با وجود اجرای چندین بزرگراه جدید، راهاندازی مترو و گسترش سریع آن، تعریض معابر، اعمال محدودیت برای خودروهای شخصی با تعریف محدوده طرح ترافیک و طرح زوج و فرد، وضعیت زندگی شهروندان بهبود چندانی نیافتهاست. گره کور ترافیک کورتر شده، آلودگی هوا، فشار عصبی ناشی از ازدحام شهری بیشتر شده، و زندگی برای ساکنان شهر بسیار دشوارتر شدهاست. اگر مدیریت شهری آن ایام با دوراندیشی و مسؤولیتپذیری به افق ۵۰سال آینده فکر میکرد، طبعاً راه را برای مدیران آینده شهر هموار میکرد و بهجای اینکه برایشان کوهی از مشکلات را به ارث بگذارد، پاس گل به آنان میداد. اما نه آنان و نه مدیران بعدی هرگز نخواستند یا نتوانستند به “آینده” بیندیشند، و الزامات این آیندهنگری را رعایت کنند.
تهران امروز جمعیتی تقریباً سهبرابر تهران ۵۰سال پیش را در خود جای دادهاست. البته این رقم فقط ساکنان واقعی شهر را دربر میگیرد، و جمعیت روز با جمعیت شب تفاوتی چشمگیر دارد. امروزه و در شرایط فعلی شهر، اجرای طرحهای عمرانی بزرگ نسبت به ۵۰سال پیش بسیار دشوارتر شدهاست. زیرا از یک سو شهر گرفتار فشردگی بیشتر جمعیت شده، و از سوی دیگر، در سایه رونق گرفتن تجارت املاک و مستغلات، قیمت زمین بسیار افزایش یافتهاست. بدینترتیب، مدیریت شهری برای اجرای یک طرح عمرانی، در قدم اول نیاز به بودجهای عظیم برای تملک زمین دارد؛ بودجهای که ظاهراً برای تأمین آن غیر از فروش تراکم و کمک به ازدحام حیرتانگیز شهری، راه دیگری به ذهن متولیان امر نمیرسد.
از حق نباید گذشت. طی ۲۵سال گذشته، طرحهای عمرانی بزرگی در سطح شهر اجرا شده، و کمک قابلتوجهی به روان کردن ترافیک شهری نمودهاست. اما ابعاد مشکل همچنان باقی است. به بیان دیگر، این طرحهای بزرگ در بهترین شرایط توانستهاند جلو پیشرفت دشواریهای شهر را تا حدی بگیرند، بهگونهای که بحران تهران ابعاد وخیمتری پیدا نکند.
اما ایراد بزرگی که در شیوه موجود مدیریت شهری طی این سالها وجود داشته، قصور در تدوین برنامه بلندمدت و آیندهنگری ۵۰ساله، و علاوه برآن، تأمین درآمد از طریق فروش آینده شهر و سختتر کردن کار آیندگان بودهاست.
به بیان دیگر، همانگونه که تهران ۱۳۴۵ به مسائل و الزامات ۵۰سال بعد خود توجهی نداشت، و در شرایط خوشبینانه، فقط دنبال حل مشکلات کوتاهمدت خود بود، تهران ۱۳۹۵ هم فارغ از هرگونه آیندهنگری، به فکر رفع و رجوع مشکلات روزمره خویش است، تازه اگر بتواند کاری بکند. مدیریت شهری در بهترین شرایط با کسب درآمد از طریق فروش تراکم، طرحهای عمرانی شهری را پیش میبرد، طرحهای که اولویت اجرا و وضعیت هزینهای آنها حتی رضایت اعضای شورای شهر را هم چندان فراهم نمیکند.
گسترش فضاهای تجاری در همهجای شهر و عدمتلاش مؤثر مدیریت شهری برای تجمیع فعالیتها در محدوههای معین، موجب شده با افزایش چشمگیر تعداد واحدهای تجاری، دلیل دیگری برای تشدید ازدحام و کورتر شدن گره ترافیک شهری پیدا شود. اما این گسترش کمّی با همه گرفتاریهایی که برای شهروندان ایجاد کردهاست، یک منبع مهم درآمدی برای شهر است! ازاینرو مدیریت شهری بهجای طراحی و تدوین برنامهای برای ساماندهی فضاهای تجاری و افزایش رفاه شهروندان، با فروش تراکم تجاری در هر مکانی که متقاضی داشتهباشد، فقط به فکر کسب درآمد و تأمین هزینههای گزاف خود است.
این شیوه مدیریت درست مثل بیاعتنایی به گسترش آلودگی زیستمحیطی است که تصور میشود آیندگان بهراحتی چنین مشکلی را حل خواهندکرد!
آیا تهران ۵۰سال بعد نیز میتواند اینگونه مدیریت شود؟ آیا مکانی برای راهاندازی واحدهای تجاری جدید و فروش تراکم تجاری باقی خواهدماند؟! آیا عملکرد مدیریت شهری تهران ۱۳۹۵ از نظر به ارث گذاشتن دشواریها برای آیندگان و سخت کردن کار مدیران بعدی، و به یک کلام، فدا کردن آینده شهر برای حل مشکلات روز، مشابه مدیریت شهری ۵۰سال پیش نیست؟
تهران سال ۱۴۴۵، البته اگر در آن ایام دامنه جنوبی البرز از نظر وضعیت آلودگی زیستمحیطی هنوز قابلسکونت باشد، نمیتواند مثل تهران امروز فقط یک روستای بزرگ و پرجمعیت باشد. این شهر نمیتواند همچنان بر مسیر رشد کمّی و ادامه مسیر سنتی خود پیش برود. مسیری که فقط برپایه فروش تراکم، افزایش تعداد واحدهای تجاری در همه خیابانها، و کسب درآمد از محل جریمه ساختوسازهای غیرمجاز اداره شود.
در تهران ۱۴۴۵، اگر هنوز هم قابلسکونت و یک شهر آباد باشد، زمین شهری کلاً در تملک مدیریت شهری خواهدبود، “بر خیابان اصلی” امتیازی برای املاک مستغلاتی کلنگی تلقی نخواهدشد. شهر از تصرف واحدهای تجاری بیشمار و خودروهای شخصی نجات خواهدیافت. خیابانها فقط محل عبورومرور و نه مراکز پرازدحام خرید خواهندبود، و کوچهها، معابری برای قدم زدن و مرور خاطرات شاعرانه شبهای مهتابی. شهروندان برای کوچکترین کار اداری خود آواره کوچه و خیابانهای شهر نخواهندشد. خیابانگردی و سرزدن به اغذیهفروشیها جزو معدودترین تفریحات شهروندان نخواهدبود. میلیونها ساعت از وقت روزانه شهروندان در ازدحام خیابانها و پشت تقاطعهای غیراستاندارد و یا برای جستجوی “جای پارک” تلف نخواهدشد. شکل غیرمنظم و باستانی شبکه راهها و معابر شهری که در طول چندینقرن فقط تعریض و آسفالت شدهاند، به دشواری رفتوآمد نخواهدافزود، و … .
اینها همه قابلدسترسی است. اما به این شرط که مدیریت شهری امروز به فکر آینده باشد، و مشکلات امروز شهر را با تخریب بنیان آینده شهر، برای آیندگان به ارث نگذارد، همانگونه که مدیران سال ۱۳۴۵ به ارث گذاشتند.
تهران امروز دو راه پیش روی خود دارد: یا باید همان مسیر سنتی گذشته را ادامه دهد، مسیری که از سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۵ و از ۱۳۴۵ تا ۱۳۹۵ طی کرده، و مبدل به یک روستای بزرگ و پرجمعیت شدهاست. ادامه این مسیر، همانا نابودی تدریجی است. یا باید به خود بیاید، و با تدوین برنامهای برای آینده، مبدل به شهری مدرن، زیبا و کمدردسر شود، شهری که زیستن در آن همراه با فرصتی مکفی برای اوقات فراغت و رشد فکری و فرهنگی خواهدبود، و شهروندان به جای “رنج بردن از زندگی در کلانشهر” از مزیّت فراوان آن لذت خواهندبرد. وضعیت تهران ۱۴۴۵ درگرو تصمیمات و اقدامات مدیران ۱۳۹۵ است، اگر وظیفه مهم و حیاتی خود را درک کنند، و به فکر آینده باشند.
——————————————-
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره شنبه ۲۵ – ۲ – ۹۵ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: شهر، زمین و مسکن, مسائل زیستمحیطی