فراز و فرود سازمان برنامه و بودجه

انحلال سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی در چندسال گذشته یکی از بحث‌انگیزترین و اثرگذارترین اتفاقات در عرصه نظام مدیریت و تصمیم‌گیری کشور بوده‌است. هرچند که مسؤولان وقت بدون کوچکترین اعتنایی به نظرات منتقدان، بر باور خود پای فشردند و سرسختانه کارشان را پیش بردند.
اینک و در آستانه آغاز فعالیت دولت یازدهم، سخن از بازسازی این سازمان که در گذشته‌ای نه‌چندان دور سازمان برنامه و بودجه نامیده‌می‌شد، و حضور دوباره آن در صحنه است.
در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، پنج برنامه توسعه تدوین و اجرا شد که دو برنامه اول هفت‌ساله و سه برنامه بعدی پنج‌ساله بودند.
سازمان برنامه و بودجه از همان آغاز شکل‌گیری خود توانست جایگاه ویژه‌ای در نظام تصمیم‌گیری کشور برای خود اختصاص بدهد. در سال‌های نخستین دهه ۱۳۵۰ که حکومت وقت هرچه بیشتر به سمت یک مدیریت یکپارچه فردی رفته‌بود، نظرات کارشناسی سازمان برنامه و بودجه به مذاق شاه سابق خوش نمی‌آمد. در ایامی که درآمدهای نفتی به اقتصاد کشور سرازیر شده‌بود، و سازمان‌های دولتی با ولع تمام مشغول جذب و خرج بودجه بودند، بدنه کارشناسی سازمان ایرادت و اشکالاتی را می‌دید که مقامات وقت حاضر به تأیید آن‌ها نبودند. شاه سابق با صراحت از “کمونیست‌های سازمان برنامه” نام می‌برد، و نظرات کارشناسی آن را ایرادات ناوارد و ناشی از کج‌سلیقگی می‌دانست.(۱)
آخرین برنامه پنج‌ساله‌ای که در دوران قبل از انقلاب اسلامی تدوین شد، برنامه ششم بود که اجرای آن می‌بایست از سال ۱۳۵۶ آغاز می‌شد. اما با گسترش جریان انقلاب این برنامه مسکوت ماند. بعد از پیروزی انقلاب و در اوایل دهه ۱۳۶۰ مجدداً تدوین برنامه مطرح شد. اما در شرایطی که کشور درگیر جنگ بود، این کار به وقت مناسبی موکول شد.
در آن سال‌ها برای دوره‌ای کوتاه سازمان برنامه به وزارتخانه تبدیل شد و وزارت برنامه و بودجه نام گرفت و البته بازهم اوضاع به حال اول خود برگشت.
نظام برنامه‌ریزی کشور و متولی آن در طول این چنددهه هرچند موفقیت‌هایی کسب کرده، اما ضعف‌هایی هم داشته‌است. یکی از مهم‌ترین ضعف‌های این تشکیلات، امکان اعمال نفوذهای خارج از سیستم و به‌اصطلاح دور زدن نگرش‌های کارشناسی بود. به‌این‌ترتیب هرچند تخصیص منابع براساس برنامه‌ای مدون انجام می‌گرفت، بااین‌حال، اعمال نفوذهای غیرکارشناسی و لابی کردن‌های مقامات محلی موجب تحمیل شرایط خاصی برای سازمان می‌شد.
به‌این‌ترتیب، اجرای طرح‌های عمرانی فراوانی که از دید کارشناسی در اولویت نبوده، ولی موردتقاضای مقامات محلی بودند، در برنامه‌های عمرانی گنجانده می‌ شد. آغازهایی که خیلی وقت‌ها پایانی نداشت. به عبارت دیگر برنامه‌های اجرایی کشور در تعامل بین دیدگاه کارشناسی سازمان و قدرت چانه‌زنی مقامات محلی و بخشی شکل می‌گرفت و هرقدر قدرت مقامات محلی و بخشی افزایش می‌یافت، سهم تفکر کارشناسی در تدوین برنامه و تخصیص منابع کم‌رنگ‌تر و کم‌رنگ‌تر می‌شد.
اما ضربه نهایی بر پیکره نظام برنامه‌ریزی کشور با انحلال سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی در سال‌های اخیر وارد آمد. در این سال‌ها، حضور سازمانی که متولی برنامه و برنامه‌ریزی باشد، حتی حضوری ضعیف و کم‌رنگ، می‌توانست بعضی از اقدامات شتابزده و کارشناسی‌نشده را مهار کند. اما این بار هم ظاهراً “کمونیست‌های سازمان برنامه”! تحمل نشدند.
بعد از این فراز و فرود، اینک خوشبختانه بار دیگر صحبت از احیای سازمان برنامه به میان می‌آید. به نظر من، بهتر است مسؤولان با بررسی دقیق عملکرد گذشته سازمان و سنجیدن نقات قوت و ضعف آن، به اصلاحی اساسی در نظام تصمیم‌گیری کلان اقتصادی کشور دست بزنند، و با بازگرداندن سازمان برنامه، تفکر کارشناسی و خردورزی عالمانه را هرچه بیشتر رونق دهند.
سازمان برنامه در دوران جدید فعالیت خود، باید توان مقابله با لابی‌های گسترده را داشته‌باشد و بتواند به‌دور از اعمال‌نظرهای غیرکارشناسی کارهایش را پیش ببرد.
—————————————————–
۱ – این مطلب در خاطرات عبدالمجید مجیدی رئیس وقت سازمان برنامه و بودجه در دولت هویدا ذکر شده‌است.

guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.